جدول جو
جدول جو

معنی پرمدی - جستجوی لغت در جدول جو

پرمدی
(پْرِ / پِ مِ)
پرمتی. قصبه ای است در هشتادهزارگزی شمال غربی یانیه در ارناودستان. (قاموس الاعلام ج 2 ص 1500)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سرمدی
تصویر سرمدی
آنچه آغاز و انجام برای آن نباشد، همیشگی، ابدی، کنایه از خدایی
فرهنگ فارسی عمید
(پُ)
پرمو. اشعر. آنکه یا آنچه موی بسیار دارد. مقابل کم موی:
دو چشمش کبود و دو رخسار زرد
تنی خشک و پرموی و لب لاجورد.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(زَ مَ)
در تداول عامه، کلمه ای است دال بر استهزاء و تمسخر. (از فرهنگ فارسی معین). ازادوات استهزاء و تمسخر. (کلمات عوامانۀ کتاب یکی بود یکی نبود جمال زاده).
- زرمدی قرمه سبزی، لفظی توهین آمیز است برای رد کردن کسی که به قهر می رود یا تهدید به رفتن می کند، نظیر: چس اومدی. اما قدری مؤدبانه تر. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده ص 181)
لغت نامه دهخدا
(سَ مَ)
دائم و جاودان و ابدی و ربانی و الهی. (ناظم الاطباء). ما لا اول له و لا آخر. (تعریفات). ازلی و ابدی:
آن گفت این جهان نه فنا نیست سرمدی است
این گفت کاین خطاست جهان ازدر فناست.
ناصرخسرو.
آرایش سرمدی است امشب
معراج محمدی است امشب.
نظامی.
، خدایی. الهی. منسوب به سرمد که صفت پروردگار است:
زآنکه او بودنی و سرمدی است
کآنچه بوده شود نمی پاید.
ناصرخسرو.
چون در حکمت ازلی و عنایت سرمدی پوشیده نبود. (سندبادنامه).
کلام سرمدی بی نقل بشنید
خداوند جهان را بی جهت دید.
نظامی
لغت نامه دهخدا
نام محلی در کنار راه سلطان آباد و ملایر میان قلعه نو و زنگنۀ سفلی در 352600 گزی طهران
لغت نامه دهخدا
تصویری از زرمدی
تصویر زرمدی
کلمه ایست دال بر استهزاء و تمسخر: (زرمدی قرمه سبزی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرمدی
تصویر سرمدی
جاودانی همیک پایا نوتاشیک همیشگی دایمی همیشگی ابدی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرمی
تصویر پرمی
پر از باده: جام پرمی، نوعی از انگور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرمدی
تصویر سرمدی
((سَ مَ))
دایمی، همیشگی
فرهنگ فارسی معین
صفت ازلی، بی آغاز، دایمی، دیرین، دیرینه، فناناپذیر، قدیم، لایزال، همیشگی
متضاد: ناپایا، فناپذیر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تخته، به ویژه آن چه در سقف کوبی و پوشش شاه تیر سقف به کار
فرهنگ گویش مازندرانی