جدول جو
جدول جو

معنی پرقوت - جستجوی لغت در جدول جو

پرقوت
(پُ قُوْ وَ)
پرزور. پرنیرو. سخت زورمند
لغت نامه دهخدا
پرقوت
نیرومند، انرژی دار، انرژی زا، مغذی، مقوی
متضاد: بی قوت
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(پُ قُوْ وَ)
پرزوری. نیرومندی
لغت نامه دهخدا
(پَ)
صاحب فرهنگ شعوری بنقل از لغت نعمت الله گوید: بیماری ای است که در زیر ناخن پیدا آید و بترکی آنرا قورل غان گویند یعنی داخس. و ظاهراً این کلمه مصحف پریون است و پریون نیز بمعنی قوباء است نه بیماری ناخن
لغت نامه دهخدا
پریت، یکی از آب راهه های رود دانوب است که از کوههای جنوبی کارپات در گالیچی سرچشمه می گیرد و در اول بجانب جنوب شرقی و بعد بسمت جنوب جاری میشود و این رود در قسمتی از طول خود خط سرحدی فاصل میان رومانی و روسیه است و سپس در نزدیکی گالاتسی به رود دانوب می پیوندد، و جنگ روس و عثمانی و شکست روس بدانجا از بالطه چی محمدپاشا سردار ترکیه مشهور است، طول آن 811 هزارگز است و تقریباً 200 هزارگز آن قابل کشتی رانی است
موضعی است به شمال چالداران
لغت نامه دهخدا
تصویری از پر قوت
تصویر پر قوت
پر زور زور مند پر زور
فرهنگ لغت هوشیار