جدول جو
جدول جو

معنی پردازان - جستجوی لغت در جدول جو

پردازان
(پَ)
در حال پرداختن
لغت نامه دهخدا
پردازان
در حال پرداختن
تصویری از پردازان
تصویر پردازان
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرداختن
تصویر پرداختن
پول دادن، وام خود را ادا کردن
کارسازی کردن
ساختن
جلا دادن، آراستن
خالی کردن، تهی کردن
مرتب کردن
انجام دادن
فارغ شدن
مشغول گشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پردازیدن
تصویر پردازیدن
پرداختن، پول دادن، وام خود را ادا کردن، کارسازی کردن، ساختن، جلا دادن، آراستن، خالی کردن، تهی کردن، مرتب کردن، انجام دادن، فارغ شدن، مشغول گشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پردازگر
تصویر پردازگر
زداینده، جلادهنده، صیقل گر
فرهنگ فارسی عمید
(خَ)
نوعی از بازی باشد و آن چنانست که دو کس برابر هم خم شوند و سرها بهم نهندو دستها بر زانو گذارند و سر ریسمانی را بر دست گیرند و سر دیگر آن ریسمان را شخص دیگر بدست گیرد و بر دور و پیش ایشان می گردد و نمی گذارد که از مردم اجزای بازی کسی بر ایشان سوار شود و اگر احیاناً سوار شودهمچنان سوار خواهد بود تا دیگری گرفتار شود و شخص که سر ریسمان را در دست دارد خربند گویند، بر هر کس که پای خود را بزند و او را بیاورد و با این دو کس دیگر در قطار کشد تا وقتی که دیگری بهم رسد، آن دو شخص اول نجات یابند و بعربی این بازی را تدبیح بروزن تقبیح گویند. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
درحال انداختن. (یادداشت مؤلف).
- کلوخ اندازان، در حال انداختن کلوخ. و رجوع به سنگ انداز در ترکیبات انداز شود
لغت نامه دهخدا
(پَرْ)
صفت فاعلی بیان حالت. در حال پرواسیدن
لغت نامه دهخدا
تصویری از پرداختن
تصویر پرداختن
ادا کردن، واپس دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندازان
تصویر اندازان
در حاال انداختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پادامان
تصویر پادامان
آن قسمت از دامن که بزمین نزدیکتر است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرداختن
تصویر پرداختن
((پَ تَ))
ادا کردن، کارسازی کردن، جلا دادن، به انتها رسانیدن، شرح دادن، خالی کردن، خلوت کردن، دور کردن، جدا کردن، آهنگ کار کردن، به کاری دست زدن، از کاری فارغ شدن، آماده کردن، ترتیب دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرداختن
تصویر پرداختن
اعتنا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پروازان
تصویر پروازان
الرّحلات الجوّيّة
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از پروازان
تصویر پروازان
Flying
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پروازان
تصویر پروازان
volant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از پروازان
تصویر پروازان
מעופף
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از پروازان
تصویر پروازان
voador
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پروازان
تصویر پروازان
บิน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از پروازان
تصویر پروازان
летящий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پروازان
تصویر پروازان
terbang
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از پروازان
تصویر پروازان
fliegend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پروازان
تصویر پروازان
літаючий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پروازان
تصویر پروازان
latający
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پروازان
تصویر پروازان
飞行的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پروازان
تصویر پروازان
उड़ता हुआ
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از پروازان
تصویر پروازان
volador
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پروازان
تصویر پروازان
volante
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پروازان
تصویر پروازان
vliegend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پروازان
تصویر پروازان
اڑتا ہوا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از پروازان
تصویر پروازان
উড়ন্ত
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از پروازان
تصویر پروازان
anayeruka
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از پروازان
تصویر پروازان
나는
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از پروازان
تصویر پروازان
飛んでいる
دیکشنری فارسی به ژاپنی