جدول جو
جدول جو

معنی پرخدوئی - جستجوی لغت در جدول جو

پرخدوئی
(پُ خَ)
زشت خوئی. خیره روئی. خربطی. و رجوع به خدو شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرخوری
تصویر پرخوری
بسیار خوردن
فرهنگ فارسی عمید
(پُ)
هذرمه. درازنفسی. پرچانگی. روده درازی. پررودگی. وراجی. بسیارگویی. پرحرفی رجوع به پرگفتن شود.
- پرگوئی کردن، پرگفتن. بسیارگفتن. اکثار. اطناب کردن. زنخ زدن. پرچانگی کردن. روده درازی کردن. اذراع در کلام. تذرع در کلام. اسهاب. درازنفسی کردن. پررودگی کردن. وراجی کردن. بسیارگفتن. پرحرفی کردن.
- امثال:
پرگوئی به قرآن خوش است
لغت نامه دهخدا
(پُ)
حالت و چگونگی پرمو
لغت نامه دهخدا
(دَ / دُو)
پاکاری. عمل پادو
لغت نامه دهخدا
(پُ)
حالت و چگونگی پررو. بی آزرمی. بی شرمی. دریدگی. وقاحت. سخت روئی. سترگی. بی حیائی. مقابل کم روئی
لغت نامه دهخدا
(پُ)
حالت و چگونگی پردود
لغت نامه دهخدا
(پُ)
حالت و چگونگی پرسو. پرنوری. مقابل کم سوئی
لغت نامه دهخدا
(پُ)
حالت و چگونگی پرخون
لغت نامه دهخدا
(پُ خوَرْ / خُرْ ری)
رجوع به پرخوارگی شود
لغت نامه دهخدا
(پُ خَ)
پر آب دهان
لغت نامه دهخدا
تصویری از پر دودی
تصویر پر دودی
حالت و چگونگی پر دود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر خدویی
تصویر پر خدویی
زشتخویی خیره رویی خربطی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرروئی
تصویر پرروئی
دریدگی، وقاحت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرگوئی
تصویر پرگوئی
دراز نفسی، پرچانگی
فرهنگ لغت هوشیار
پرگویی، پاراگوئه
دیکشنری اردو به فارسی