جدول جو
جدول جو

معنی پرتنک - جستجوی لغت در جدول جو

پرتنک
پرتاب کردن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پستنک
تصویر پستنک
سنجد، درختی کوتاه و خاردار با برگ های شبیه برگ بید، گل های خوشه ای سفید و خوشبو، میوه ای کوچک با پوست سرخ رنگ و مغز سفید و آردمانند شیرین که یک هستۀ دراز سخت دارد، چوب دانه، پستانک، پستنک
فرهنگ فارسی عمید
(پِ تَ نَ)
پستانک. سنجد. سنجد گرگان. جیلان. غبیده بادام. غبیرا. سه گونه از این درخت در ایران یافت شود، دو گونه در جنگلهای خزر و یک گونه در نواحی خشک. و نیز رجوع به غبیرا و پستانک شود
لغت نامه دهخدا
(پُ تَ نَ)
فرومایه. پست. معیوب. و نیز رجوع به پشتلنگ شود
لغت نامه دهخدا
(خَ تَ)
نام قریتی بوده است بسمرقند و بین آنجا و سمرقند سه فرسخ راه است. قبر امام اهل حدیث محمد بن اسماعیل بدانجا میباشد. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
قصبۀ کوچکی است در معمورهالعزیز در سنجاق درسم. (قاموس الاعلام)
لغت نامه دهخدا
درختی از تیره گل سرخیان جزو دسته سیبی ها که گلهایش دارای تخمدان 5 برچه بی میباشد. میوه اش باندازه سیب کوچکی است که برنگ قهوه یی متمایل بسبز است. این گیاه در جنگلهای شمالی ایران فراوان است و سه گونه از آن در جنگلهای شمال شناخته شده است غبیراء
فرهنگ لغت هوشیار
اشیا بسیار سبک که در اثر جا به جایی هوا و یا شروع باد به سمت
فرهنگ گویش مازندرانی
پاشیدن آب به اطراف هنگام جوشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
قوی بنیه، نترس و دلیر، رازدار، چهارشانه
فرهنگ گویش مازندرانی
پونه، از خانواده ی نعنا، پس تنه iteneهم گویند
فرهنگ گویش مازندرانی
فوران
فرهنگ گویش مازندرانی
سرپایی شاشیدن، پرتاب کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
گیاهی خودرو و خوراکی –پونه
فرهنگ گویش مازندرانی
گرداندن لب به نشانه ی نپذیرفتن چیزی یا خوش نیامدن از کار
فرهنگ گویش مازندرانی