نام یکی از دهستانهای حومه شهرستان گلپایگان است. این دهستان در جنوب خاوری شهرستان گلپایگان واقع شده است و حدود آن به شرح زیر است: ازشمال به جلگه. از جنوب به خاک اصفهان از خاور به قم از باختر به خونسار. موقعیت طبیعی آن، واقع در جلگه است. هوای آن گرم و سالم است. این دهستان از 8 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده است و جمعیت آن در حدود 6494 تن است. قراء مهم آن عبارتند از رحمت آباد. خم و پیچ، ورزنه، درتجره. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
نام یکی از دهستانهای حومه شهرستان گلپایگان است. این دهستان در جنوب خاوری شهرستان گلپایگان واقع شده است و حدود آن به شرح زیر است: ازشمال به جلگه. از جنوب به خاک اصفهان از خاور به قم از باختر به خونسار. موقعیت طبیعی آن، واقع در جلگه است. هوای آن گرم و سالم است. این دهستان از 8 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده است و جمعیت آن در حدود 6494 تن است. قراء مهم آن عبارتند از رحمت آباد. خم و پیچ، ورزنه، درتجره. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
پهلوی ’سرویستان’. و بدانجاآثار قصری از عهد ساسانی است. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). نام قصبه ای است در ملک فارس. (برهان). نام دهی است به فارس قصبه مانند در میان شیراز و شهر فسا که قریب هفتصد خانه در آن است. (آنندراج). قصور ساسانی در شش کیلومتری دهکدۀ جدید سروستان امروزی واقعاست. (جغرافیای غرب ایران ص 351). درازی آن از بکت تا نظرآباد هفت فرسخ، پهنای آن از ترنک تا قریۀ شورجه سه فرسخ و نیم. محدود است از جانب مشرق به بلوک فسا و از طرف شمال به بلوک فسا و از طرف شمال به بلوک کربال و حومه شیراز و از سمت مغرب به بلوک کوار و از جانب جنوب به بلوک خفر. (فارسنامۀ ناصری). رجوع به فارسنامۀ ابن البلخی ص 139 و 140 و ایران باستان ص 1616، 1617 و جغرافیای غرب ایران ص 117، 118، 182، 229، 251 و نزهه القلوب ص 107، 124، 187، 240 شود شهری است (به ناحیت میان کرمان) میان سیرگان (سیرجان) و بم. جایی سردسیر و هوای درست و آبادان و با نعمت بسیار و آبهای روان و مردم بسیار. (حدود العالم)
پهلوی ’سرویستان’. و بدانجاآثار قصری از عهد ساسانی است. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). نام قصبه ای است در ملک فارس. (برهان). نام دهی است به فارس قصبه مانند در میان شیراز و شهر فسا که قریب هفتصد خانه در آن است. (آنندراج). قصور ساسانی در شش کیلومتری دهکدۀ جدید سروستان امروزی واقعاست. (جغرافیای غرب ایران ص 351). درازی آن از بکت تا نظرآباد هفت فرسخ، پهنای آن از ترنک تا قریۀ شورجه سه فرسخ و نیم. محدود است از جانب مشرق به بلوک فسا و از طرف شمال به بلوک فسا و از طرف شمال به بلوک کربال و حومه شیراز و از سمت مغرب به بلوک کوار و از جانب جنوب به بلوک خفر. (فارسنامۀ ناصری). رجوع به فارسنامۀ ابن البلخی ص 139 و 140 و ایران باستان ص 1616، 1617 و جغرافیای غرب ایران ص 117، 118، 182، 229، 251 و نزهه القلوب ص 107، 124، 187، 240 شود شهری است (به ناحیت میان کرمان) میان سیرگان (سیرجان) و بم. جایی سردسیر و هوای درست و آبادان و با نعمت بسیار و آبهای روان و مردم بسیار. (حدود العالم)
صربیه. و بزبان صرب سربیا یکی از دول کوچک شبه جزیره بالکان و از کشورهای قدیم اروپای وسطی واقع در ساحل راست دانوب است، مساحت آن 87000 هزار گز مربع و نفوس آن 5000000 تن می باشد و پایتخت آن بلگراد است. رجوع به نقشۀ یوگوسلاوی شود. قرنها با قبایل وحشی منازعه کرده و همواره وابسته به امپراطوری شرق و یونانیها و بلغارها و غیره بوده است. صربستان در قرن 12 میلادی استقلال یافت و درقرن چهاردهم در زمان حکومت دوشان (1335- 1355) بقدرت رسید. ترکها پس از جنگ ’کوسوو’ بر آن تسلط یافتند. (1389). و با وجود طغیان ’کاراژئورژ’ (1804) تا سال 1815 آن را کاملا حفظ کردند در سال 1817 ’میلوش اوبرنوویش’ از صربستان شاهزاده نشینی مستقل ایجاد کرد که کاملا نفوذ باب عالی (حکومت عثمانی) را در آنجا برسمیت شناخت چهل سال بعد 1856 قرارداد پاریس بنام ضمانت اروپا جای نفوذ سلطان را در شاهزاده نشین مزبور گرفت و در هنگام طغیان ’بسنی’ و ’هرزگوین’، صربستان علیه باب عالی (حکومت عثمانی) اعلام مخالفت کرد. سپاهیانش در آغاز مغلوب شدند اما روسیه دخالت کرد و عاقبت بر سپاه عثمانی ظفر یافت و طبق قرار داد برلن به صربستان استقلال کامل داده شد (1878) این کشور یک حکومت پادشاهی بنفع خاندان اوبرونویچ تشکیل داده در سال 1903 استقرار یافت. در سال 1912- 1913 جنگ ضد عثمانی او را عظمت بخشید و بدنبال آن واقعۀ سرائیو آتش جنگ بزرگ 1914- 1918 را روشن کرد. صربستان از طرف شمال توسط ’آلمانها - اطریشیها’ و از طرف جنوب توسط بلغارها پس از مقاومتی افتخارآمیز طولانی مغلوب شد (1914- 1916) به سال 1918 توسطفاتحان فرانشه دسپری سر و سامان گرفت و به سال 1941مرکز حکومت جمهوری یوگوسلاوی گردید. صربستان از سنۀ1941 میلادی یکی از شش جمهوری ملی کشور فدراتیو یوگسلاوی میباشد و خود مشتمل بر دو قسمت است: جمهوری متحدۀ ملی یوگسلاوی مرکب است از جمهوری ملی صربستان، جمهوری ملی کرواسی، جمهوری ملی اسلوونی، جمهوری ملی بسنی وهرزگوین و جمهوری ملی مقدونیه و جمهوری ملی مونته نگرو. جمهوری ملی صربستان شامل ایالت خود مختار ’وویووانیا’ و ناحیۀ خود مختار ’کورسوومتوهیا’ نیز میباشد. (مادۀ 2 قانون اساسی مصوب 1946 میلادی) و هر یک از جمهوریهای ملی دارای قانون اساسی مخصوص بخود میباشد. (مادۀ 11 آن قانون) مجمع ملی جمهوری متحدۀ یوگسلاوی عالی ترین مرجع قدرت حاکمۀ دولت است و آن دارای دو مجلس است: ’شورای متحده’ و ’شورای ملل’ نمایندگان مجلس اول از طرف تمام مردم کشور برای هر پنجاه هزار تن یک نماینده انتخاب میشوند و نمایندگان مجلس دوم از طرف مردم هر منطقه جدا، چنانکه مردم هر جمهوری سی تن ومردم هر ایالت خود مختار بیست و مردم هر ناحیۀ خودمختار پانزده تن انتخاب میکنند. (مواد 49 تا 54 همان قانون) مجمع ملی هر شش ماه یک دورۀ یک ماهه جلسات دارد و در بقیۀ مدت هیئت رئیسۀ مجمع ملی وظایف آن را انجام میدهد. انتخاب و انفصال دولت بوسیلۀ مجمع ملی صورت میگیرد و مسئول آن میباشد، هر یک از جمهوریها دارای مجمع ملی جمهوری مخصوص و هیئت دولت مخصوص میباشند. وزارتخانه های جمهوری متحده از قرار ذیلند: خارجه، دفاع، ارتباطات، دریاداری، پست، تجارت خارجی. وزارتخانه های جمهوریهای جزء از این قرارند: دارائی، داخله، دادگستری، صناعت، معادن، بازرگانی، ارزاق، کشاورزی، کار، امور عام المنفعه. (مادۀ 86 همان قانون) قضات هر جمهوری و ایالت بوسیلۀ مجمع ملی آن انتخاب میشوند. سامی بیک نویسد: تا این اواخر (اوائل قرن بیستم) بشکل شاهزاده نشین تابع ترکیه بود، بر طبق قرارداد برلن از دولت مزبور جدا و صاحب استقلال شد و پس از چهار سال مبدل به پادشاهی گردید. موقع، مرزها، مساحت: پادشاهی صرب در قسمت شمال غربی شبه جزیره بالکان واقع است و شامل قسمت شرقی اراضیی که مسکن صربها و قریب ثلث تمام کشور است. در بین ً15، 22، 42 با ً50، 58، 44 عرض شمالی و 49، 16با ً31، 29، 20 طول شرقی واقع گشته، شکل مثلثی غیرمنتظم را نشان میدهد که قاعده این مثلث در طرف شمال، در دو مجرای صاوه و دانوب، و رأس آن در جانب جنوب و نزدیک ورانیه است، در طرف شمال تا بلگراد بوسیلۀ مجرای صاوه و پائین تر از آنجا بوسیلۀ مجرای دانوب از کشور اتریش و مجارستان جدا شده در سوی شرق ابتدابواسطۀ مجرای دانوب از رومانی جدا گردیده و حدود دانوب از مصب تیموق مفروز گردد. طرف بالا از سوی مشرق با بلغارستان، از دو جهت جنوب و جنوب غربی با ولایت قوصوه (گسبه) از کشور عثمانی یعنی خطۀ ارنعودستان، واز سمت مغرب نیز به بوسنه محدود است، و نهر درینه قسمت اعظم حدود غربی آن را تشکیل می دهد و حدود شرقی وغربی و جنوبی در اکثر نقاط تابع جریان رودهاست، بدین جهت در هر طرف مرزی طبیعی بنظر میرسد. مساحت سطح آن بالغ بر 48589 هزار گز مربع و شمارۀ نفوس آن 2162759 تن است. اوضاع طبیعی، کوهها و نهرها: اراضی صربستان بسیار برجسته و ناهموار است. از هر طرف کوهها این سرزمین کوچک را احاطه کرده است چنانکه جناح شرقی سلسلۀ جبال آلپ از خاک بوسنه وارنعودستان گذشته و از جهت جنوب غربی صربستان بداخل این کشور امتداد مییابد و در طرف مشرق آن رشته ای ازسلسلۀ جبال بالکان دیده میشود و در شمال شرقی رشته ای از سلسلۀ جبال کارپات معبری تشکیل میدهد و سپس بطرف دانوب ارتفاع میگیرد. این کوه ها از سه جهت مختلف در داخل کشور مذکور دارای شعب و رشته های بسیاری است که با یکدیگر تلاقی می کنند و در نتیجه مناطقی کوهستانی شامل دشت ها، گردنه ها و دره ها که در عین حال زیبا و خوش منظره است بوجود می آورد. این کوه ها چنان بهم پیوسته است که تعیین مبداء آنها دشوار است و غالباً بصورت کوهی منفرد بنظر می رسند. بلندترین کوههای واقع در طرف مغرب این کشور عبارت است از: یاوور، پلانینه و غولیه پلانینه که در حدود عثمانی است و ارتفاع کوه نخستین به 1700 و دومی به 1819 گز میرسد. در نقاط شمالی تر نزدیک به حدود بوسنه، دو کوه یاغودینه و مالین وجود دارد، و کوه للووه با ارتفاع 1272 گز در محل التصاق این دو کوه دیده میشود. ارتفاع بلندترین نقطه ازکوه قپائونیق واقع در جهت جنوب در مرز عثمانی به 1822 گز میرسد، و بلندی مرتفعترین قلۀ کوه استاره پلانینه واقع در جهت شرقی، در مرز بلغارستان 2119 گز است، و این قله مرتفعترین قلل کشور صرب است. سلسلۀ جبال گولوبینیه مهمترین کوههای واقع در شمال شرقی و پیوسته بجبال کاراپات است که ارتفاع بلندترین قلۀ آن 1174 گز می باشد. در صربستان رودها و نهرهای فراوان وجود دارد. قسم اعظم مرزهای شمالی و اندکی از حدود شرقی این کشور بوسیلۀ رود دانوب افراز میگردد، بدین جهت تمام صربستان در اندرون حوضۀ دانوب واقع و نهر صاوه که از شعب دانوب است حد شمالی غربی آن را تشکیل می دهد، و نهر درینه از شعب صاوه قسمت اعظم مرزهای غربی را بوجود می آورد. از طرف راست در داخل خاک صربستان نیز یکی دو نهر بدان می پیوندد. علاوه بر این سه نهر مرزی، چند نهر دیگر نیز در این کشور وجود دارد که برود دانوب میریزند که بزرگترین آنها نهر موراوه نام دارد و قسمت بزرگ کشور در حوضۀ موراوه واقع است. نهرموراوه از آبهائی که از کوههای حدود بلغارستان جاری است تشکیل شده و از وسط صربستان بسمت شمال میرود و بنام موراوه بلغار خوانده می شود و در اواسط این کشوربه موراوه صرب که از جهت مغرب جاری است می پیوندد، ورود آیبار از سنجاق برشتنه از ولایت قوصوه به موراوه صرب داخل شده در نتیجه رود موراوه بسیار بزرگ می گردد و بطرف شمال میرود و در خط سیر آن چند نهر دیگر نیز از جانب راست و چپ بدان متصل می شود و پس از عبور از بغازهای تنگ بدشت سمندره میرسد و در آنجا دو قسمت شده یکی در نزدیکی سمندره و دیگری اندکی پائین تر برود دانوب میریزد. تمام قسمت جنوبی صربستان یعنی زیاده از نصف آن در حوضه موراوه واقع و همه آبهای آن وارداین نهر می شود. در قسمت شمالی این سرزمین نیز چند نهر وجود دارد که مستقیماً به دانوب میریزد و مهم ترین آنها نهرهای ملاوه است که در قسمت سفلای مصب موراوه وارد میشود و ’پک’ که در غرادیشته منصب گردد و تیموق هم که از طرف مشرق حدود بلغارستان را جدا میسازد وارد این نهر میشود، و بین دو مجرای درینه و موراوه نهری بنام قولوباره وجود دارد و این نهر از چند رودخانه ای که از کوههای مالین جاری است تشکیل شده، به نهر صاوه میریزد. در صربستان دریاچه های مهمی نیست و تنها در نواحی مرتفع جنوب شرقی چند دریاچۀ کوچک و برکه هاوجود دارد و در نزدیکی بسترهای دانوب و صاوه چند مرداب و در بین این دو نهر جزیره های کوچک، دیده میشود. آب و هوای صربستان: هوای صربستان معتدل و ملایم است. در تابستانها درجۀ حرارت از 25 بالاتر نیست و در زمستانها بدو درجه زیر صفر می رسد ولی همه ساله یکسان نیست و اغلب بر اثر بادها اختلاف دیده میشود، صربستان از نظر موقع با ممالک جنوبی اروپا همانند است. ولی از حیث هوا مشابه اروپای وسطی است. کوه های جنوبی آن مانع جریان باد می باشد. در فصل زمستان بادهای شمال غربی و شمال شرقی بیشتر است که نخستین موجب نزول برف میشود و دومی هوای صاف و سرد بوجود می آورد. بادهای جنوبی گاهگاهی جریان دارد و موجب گرمی هوا و نزول باران است هنگامی که بادهای غربی و جنوب غربی از طرف دریای آدریاتیک میوزد هوای بسیار خوبی تولید می کند که در فصل زمستان سبب باریدن باران و در تابستان موجب خنکی هوا میشود و بطور کلی باران در این منطقه بحد اعتدال است. محصولات و نباتات: اراضی صربستان و بخصوص دو وادی موراوه و صاوه بسیار حاصلخیز است. با اینکه کشت و کار بطرز قدیم انجام میگیرد باز هم محصولات فراوانی در آنجا بعمل می آید که قسمتی از آن جزء صادرات است، قریب یک دوم محصولات صربستان ذرت است. که رقم عمده مصرف اهالی است و پس از تأمین احتیاج عمومی همه ساله قریب ده دوازده هزار طونیلات از آن صادر میشود، و دیگر ازمحصولات عمده آن گندم است که سالی قریب چهل پنجاه هزار طونیلات آن صادر می گردد. محصول جو، چاودار و حبوبات دیگر در درجۀ سوم است. صادرات کنف در حدود سالی یک ملیون و نیم فرانک است... باغچه های سبزیکاری و درختان میوه دار آن بسیار و مخصوصاً زردآلوی فراوانی دارد که خشکیدۀ آن صادر میشود و قسمت عمده آن به مصرف داخلی میرسد. سیب، گلابی، گیلاس، انجیر، بادام، شاهبلوط و میوه جات دیگر نیز در آنجا بعمل می آید. محصول پنبه هم بر اثر تجربه نتیجۀ مطلوبی داده است. بطور کلی نود درصد از اهالی صرب برزگراند و نه تنها روستائیان بلکه بیشتر قصبه نشینان نیز به این پیشه اشتغال دارند. در دورۀ حکومت عثمانی صربستان بکثرت مراتع معروف بود ولی از آن به بعد مراتع بزمین های مزروعی تبدیل شده است، ولی با این وصف هنوز هم مراتع فراوانی دارد و حیوانات اهلی آن فراوان است... اسبهائیکه در جهت مشرق و اطراف زایچار است بد نیست. پشم گوسفندان آنجا زیاد ولی کلفت و زبر است. خوکها در جنگلها پرورش می یابند و بلوط جنگلی می خورند و سالی ده دوازده میلیون فرانک از آن باتریش صادر میشود. زنبور عسل و کرم ابریشم بسیار کم است. سابقاً جنگلهای فراوان داشته ولی بر اثر عدم مراقبت فعلاً مقدار کمی از آن باقی است و تنها در جنوب غربی و جنوب، و در نواحی فوقانی حوضۀ نهر درینه جنگلهای وسیع دیده میشود چوب های جنگل آن بیشتر به مصرف سوخت میرسد و چوب مصرف نجاری را ازاتریش وارد می کنند. نباتات و اشجار صربستان از یکطرف به آلمان و از طرف دیگر باقطار بالکان شبیه است. در صربستان معادن فراوان وجود دارد: زغال سنگ، لینیت، گرافیت آن بسیار و معادن آهن، مس، سرب، نقره، آنتیمون، زیبق، مغناطیس، نیکل، کبالت و طلا در نقاط مختلفۀآن موجود است. رومیان قدیم برای استخراج معادن در صربستان ادارۀ مخصوص داشتند و اجاقهای معادن آنان تاامروز باقیست، ولی امروز بازار استخراج از رونق افتاده است. مرمرهای الوان، احجار لیتوگراف هم در آنجا فراوان است، و همچنین آبهای معدنی و چند حمام معدنی سودمند در آن موجود است. سازمان دولتی: صربستان دارای حکومت مشروطه است. پادشاه کشور از خاندان اوبرنوویچ است و سلطنت آن موروثی است و هیئتی مرکب از هشت تن وزیر، و یک مجلس مبعوثان مرکب از 134 عضو، و یک شورای دولتی و مرکب از 16 تن عضو امور کشور را بدست دارد. کسانی که سن آنان بیش از 21 سال بوده و مالیات سالیانۀ ایشان به 30 فرانک برسد حق انتخاب کردن را دارند و وکلا باید تحصیلات عالیه را طی کرده باشند. نمایندگان مجلس و مدیران ناحیه از طرف مردم انتخاب میشوند. دورۀ خدمت سربازی آن یکسال و دورۀ ردیفی 9 سال است. هر مرد صربی بدون استثنا از 21 سالگی تا 31 سالگی جزو نیروی نظامی و ردیف میباشد. بعداً ده سال در صنف اول و ده سال در صنف دوم عساکر ملی محسوب میشود که جمعاً بیست سال جزو عساکر ملی است. در قدیم الایام صربستان و نقاط همجوار آن مسکن مردمی از اقوام پلاسگ که از نژاد اهالی قدیم تراکیا بودند، بوده، سپس جمعی از اقوام کلت هم از جهت شمال غربی بدین نقاط آمدند. آنگاه رومیان آن سرزمین را تصرف کردند و عده بسیاری از آنان در این ناحیه متوطن گشتند و ضمناً بومیان هم عادات لاتینها را کسب کرده بودند. در قرن 7 میلادی هرقل از امپراطوران قسطنطنیۀروم صربها را برای سرکوبی آواره ها دعوت کرد و اینان از حوالی سلسلۀ جبال کارپات بصربستان آمده در آنجامتوطن شدند، و بصورت قبیله زندگی می کردند. هر قبیله غیر از رئیس خویش با کسی ارتباط نداشت و یک سالار و رئیس بزرگ موسوم به ’ژویان’ در دشنیجه در کنار درینه داشتند ولی تنها اسمی بود و نفوذی نسبت برؤسای دیگر نداشت. صربها مدتی بنام امپراطوران روم جنگ می کردند و به سال 1019 میلادی امپراطور واسیل به دولت بلغار خاتمه داد، و جنگ پایان یافت و صربستان بصورت یکی از ایالات بیزانس درآمد. در قرن نهم صربها نصرانیت را پذیرفته، و تابعیت بیزانس را نمی خواستند و برای رهائی از چنگ آنان تلاش می کردند. عاقبت ’استفان نماینا’ که یکی از رؤسای آنان بود در سال 1159 این آرزو را عملی کرد و کشور را از چنگ بیگانگان درآورد و رؤسای دیگر را هم مغلوب کرده، پادشاهی خود را اعلان نمود، و استفان دوشان یکی از احفاد وی تا سال 1334 حکمرانی داشت و قوت و اقتدار فراوانی بدست آورد. سپس مقدونیه و ارنعودستان و تسالیا و قسمت شمالی یونان را نیز متصرف شد و دولتی نیرومند بوجود آورد و کشور بزرگ خود رابچند قطعه منقسم ساخت. پس از وفات وی پسر او اوروش پنجم چون کفایت ادارۀ این مملکت بزرگ را نداشت، کشور بصورت ملوک الطوایف درآمد و پس از مرگ وی چون فرزندی نداشت به سال 1369 خاندان نماینا منقرض گردید و مردی بنام ’ووگاچین’ حکومت را بدست گرفت ولی دیری نپائید که در جنگ با عثمانیان شکست خورده و درگذشت و زمام کشور بدست لازار هربلیانوویچ افتاد و او هم در جنگ بزرگ قوصوه از سلطان مراد فاتح شکست یافت و بقتل رسید و به سال 1383 استقلال و دولت قدیم صربستان خاتمه یافت. صربها مقاومت هائی کردند ولی سودی نداشت و ناگزیر اطاعت عثمانیان را پذیرفتند، و از آن تاریخ صربستان بصورت یک ایالت از کشور معظم عثمانی درآمد. در نتیجه بلگراد منطقۀ جنگی بین عثمانی و آلمان و مجارستان گردید و قرنها صربستان میدان جنگ های بزرگ بود و بالاخره در اوائل قرن حاضر امارات و علائم عصیان در صربستان پدید آمد و در سال 1807 در اثنای محاربۀ روس شخصی موسوم به قره یورکی سردستۀ شورشیان گردیده آنها را متشکل ساخت، ولی در سال 1812 پس از انعقاد پیمان بکرش با روسیه مجدداً امنیت و آرامش برقرار گردید، وقرایورکی باتریش گریخت. به سال 1815 صربها بتحریک رئیسی بنام ’میلوش اوبرنوویچ’ طغیان کردند و بیک نوع از خودمختاری نایل گشتند و میلوش سمت پرنسی یافت و از جانب دولت عثمانی شناخته شد. مناسبات میلوش با باب عالی خوب بود و ضمنا می کوشید که امتیازات بیشتری بدست آورد ولی رؤسای دیگر صربستان با او همداستان نبودند و کار رقابت آنان بجائی رسید که موجب جنگ و اغتشاش داخلی گردید و به سال 1839 میلوش زمام امور را بدست فرزند خود داده و خویشتن از صربستان خارج گشت. دولت روسیه با خاندان اوبرنوویچ موافق نبود لذا به سال 1844 میشل هم راه پدر را گرفت، و آلکساندر پسر قره یورکی مذکور بحمایت کابینۀ پطرزبورگ جانشین وی شد واصلاحات بسیاری در صربستان پدید آورد. در جنگ کریمه بر خلاف میل روسیه، بی طرفی گزید. بر طبق معاهدۀ پاریس صربستان بایست تحت کفالت دول امضا کننده پیمان باشد و بالاخره به سال 1858، اسقوبچینه میلوش اوبرنوویچ پیر را بپرنسی دعوت کرد. وی هم به سال 1860 درگذشت و پسرش میشل دوباره به پرنسی صربستان نایل گردید. درزمان این شخص به سال 1862 در قلعۀ بلگراد در بین عساکر عثمانی و سکنۀ شهر نزاعی درگرفت و شهر را به توپ بستند، و به سال 1867 عساکر عثمانی قلاع صربستان را تخلیه کردند و در تاریخ 1868 طرفداران آلکساندر قره یورکوویچ پرنس میشل را بقتل رسانیدند، ولی در آن موقع باب عالی و اسقوبچینه میلان پسر 14سالۀ وی را به پرنسی معین کردند. در نتیجه دست خاندان یورکوویچ کوتاه شد. به سال 1876 صربستان با دولت متبوع خود آغازمخالفت کرد. در نتیجه عساکر عثمانی از هر سو بدرون کشور در آمدند. زایچار و آلکسیناچ و نقاط دیگر را گرفتند و با وساطت دول اروپائی متارکه و مصالحه منعقد گردید، ولی صربها دست نکشیدند و از جنگ روسیه استفاده کرده با دولت عثمانی درافتادند ولی سودی نبردند و معاهدۀ آیاستفانوس نیز سهمی برای آنها قائل نشد، اما بر طبق عهدنامۀ برلن نقاط نیش، شهر کویی، لسکوواچ و ورانیه بصربستان ملحق گردید و در اثر همین پیمان از تابعیت عثمانی خارج و بشکل دولت مستقلی درآمد و به سال 1882 پرنس میلان پادشاه شد و دول اروپائی او رابرسمیت شناختند و به سال 1885 صربستان به بلغارستان اعلان جنگ داد و پس از فیروزی موقت شکست خورد ولی درسایۀ اتریش چندان صدمه ندید. میلانشاه به سال 1889 میلادی بنفع پسر خردسال خود آلکساندر دست از سلطنت برداشت و از صربستان خارج شد. (از قاموس الاعلام ترکی)
صربیه. و بزبان صرب سربیا یکی از دول کوچک شبه جزیره بالکان و از کشورهای قدیم اروپای وسطی واقع در ساحل راست دانوب است، مساحت آن 87000 هزار گز مربع و نفوس آن 5000000 تن می باشد و پایتخت آن بلگراد است. رجوع به نقشۀ یوگوسلاوی شود. قرنها با قبایل وحشی منازعه کرده و همواره وابسته به امپراطوری شرق و یونانیها و بلغارها و غیره بوده است. صربستان در قرن 12 میلادی استقلال یافت و درقرن چهاردهم در زمان حکومت دوشان (1335- 1355) بقدرت رسید. ترکها پس از جنگ ’کوسوو’ بر آن تسلط یافتند. (1389). و با وجود طغیان ’کاراژئورژ’ (1804) تا سال 1815 آن را کاملا حفظ کردند در سال 1817 ’میلوش اوبرِنوویش’ از صربستان شاهزاده نشینی مستقل ایجاد کرد که کاملا نفوذ باب عالی (حکومت عثمانی) را در آنجا برسمیت شناخت چهل سال بعد 1856 قرارداد پاریس بنام ضمانت اروپا جای نفوذ سلطان را در شاهزاده نشین مزبور گرفت و در هنگام طغیان ’بُسنی’ و ’هرزگوین’، صربستان علیه باب عالی (حکومت عثمانی) اعلام مخالفت کرد. سپاهیانش در آغاز مغلوب شدند اما روسیه دخالت کرد و عاقبت بر سپاه عثمانی ظفر یافت و طبق قرار داد برلن به صربستان استقلال کامل داده شد (1878) این کشور یک حکومت پادشاهی بنفع خاندان اوبرونویچ تشکیل داده در سال 1903 استقرار یافت. در سال 1912- 1913 جنگ ضد عثمانی او را عظمت بخشید و بدنبال آن واقعۀ سرائیو آتش جنگ بزرگ 1914- 1918 را روشن کرد. صربستان از طرف شمال توسط ’آلمانها - اطریشیها’ و از طرف جنوب توسط بلغارها پس از مقاومتی افتخارآمیز طولانی مغلوب شد (1914- 1916) به سال 1918 توسطفاتحان فرانشه دسپری سر و سامان گرفت و به سال 1941مرکز حکومت جمهوری یوگوسلاوی گردید. صربستان از سنۀ1941 میلادی یکی از شش جمهوری ملی کشور فدراتیو یوگسلاوی میباشد و خود مشتمل بر دو قسمت است: جمهوری متحدۀ ملی یوگسلاوی مرکب است از جمهوری ملی صربستان، جمهوری ملی کرواسی، جمهوری ملی اسلوونی، جمهوری ملی بسنی وهرزگوین و جمهوری ملی مقدونیه و جمهوری ملی مونته نگرو. جمهوری ملی صربستان شامل ایالت خود مختار ’وویووانیا’ و ناحیۀ خود مختار ’کورسوومتوهیا’ نیز میباشد. (مادۀ 2 قانون اساسی مصوب 1946 میلادی) و هر یک از جمهوریهای ملی دارای قانون اساسی مخصوص بخود میباشد. (مادۀ 11 آن قانون) مجمع ملی جمهوری متحدۀ یوگسلاوی عالی ترین مرجع قدرت حاکمۀ دولت است و آن دارای دو مجلس است: ’شورای متحده’ و ’شورای ملل’ نمایندگان مجلس اول از طرف تمام مردم کشور برای هر پنجاه هزار تن یک نماینده انتخاب میشوند و نمایندگان مجلس دوم از طرف مردم هر منطقه جدا، چنانکه مردم هر جمهوری سی تن ومردم هر ایالت خود مختار بیست و مردم هر ناحیۀ خودمختار پانزده تن انتخاب میکنند. (مواد 49 تا 54 همان قانون) مجمع ملی هر شش ماه یک دورۀ یک ماهه جلسات دارد و در بقیۀ مدت هیئت رئیسۀ مجمع ملی وظایف آن را انجام میدهد. انتخاب و انفصال دولت بوسیلۀ مجمع ملی صورت میگیرد و مسئول آن میباشد، هر یک از جمهوریها دارای مجمع ملی جمهوری مخصوص و هیئت دولت مخصوص میباشند. وزارتخانه های جمهوری متحده از قرار ذیلند: خارجه، دفاع، ارتباطات، دریاداری، پست، تجارت خارجی. وزارتخانه های جمهوریهای جزء از این قرارند: دارائی، داخله، دادگستری، صناعت، معادن، بازرگانی، ارزاق، کشاورزی، کار، امور عام المنفعه. (مادۀ 86 همان قانون) قضات هر جمهوری و ایالت بوسیلۀ مجمع ملی آن انتخاب میشوند. سامی بیک نویسد: تا این اواخر (اوائل قرن بیستم) بشکل شاهزاده نشین تابع ترکیه بود، بر طبق قرارداد برلن از دولت مزبور جدا و صاحب استقلال شد و پس از چهار سال مبدل به پادشاهی گردید. موقع، مرزها، مساحت: پادشاهی صرب در قسمت شمال غربی شبه جزیره بالکان واقع است و شامل قسمت شرقی اراضیی که مسکن صربها و قریب ثلث تمام کشور است. در بین ً15، َ22، ْ42 با ً50، َ58، ْ44 عرض شمالی و َ49، ْ16با ً31، َ29، ْ20 طول شرقی واقع گشته، شکل مثلثی غیرمنتظم را نشان میدهد که قاعده این مثلث در طرف شمال، در دو مجرای صاوه و دانوب، و رأس آن در جانب جنوب و نزدیک ورانیه است، در طرف شمال تا بلگراد بوسیلۀ مجرای صاوه و پائین تر از آنجا بوسیلۀ مجرای دانوب از کشور اتریش و مجارستان جدا شده در سوی شرق ابتدابواسطۀ مجرای دانوب از رومانی جدا گردیده و حدود دانوب از مصب تیموق مفروز گردد. طرف بالا از سوی مشرق با بلغارستان، از دو جهت جنوب و جنوب غربی با ولایت قوصوه (گسبه) از کشور عثمانی یعنی خطۀ ارنعودستان، واز سمت مغرب نیز به بوسنه محدود است، و نهر درینه قسمت اعظم حدود غربی آن را تشکیل می دهد و حدود شرقی وغربی و جنوبی در اکثر نقاط تابع جریان رودهاست، بدین جهت در هر طرف مرزی طبیعی بنظر میرسد. مساحت سطح آن بالغ بر 48589 هزار گز مربع و شمارۀ نفوس آن 2162759 تن است. اوضاع طبیعی، کوهها و نهرها: اراضی صربستان بسیار برجسته و ناهموار است. از هر طرف کوهها این سرزمین کوچک را احاطه کرده است چنانکه جناح شرقی سلسلۀ جبال آلپ از خاک بوسنه وارنعودستان گذشته و از جهت جنوب غربی صربستان بداخل این کشور امتداد مییابد و در طرف مشرق آن رشته ای ازسلسلۀ جبال بالکان دیده میشود و در شمال شرقی رشته ای از سلسلۀ جبال کارپات معبری تشکیل میدهد و سپس بطرف دانوب ارتفاع میگیرد. این کوه ها از سه جهت مختلف در داخل کشور مذکور دارای شعب و رشته های بسیاری است که با یکدیگر تلاقی می کنند و در نتیجه مناطقی کوهستانی شامل دشت ها، گردنه ها و دره ها که در عین حال زیبا و خوش منظره است بوجود می آورد. این کوه ها چنان بهم پیوسته است که تعیین مبداء آنها دشوار است و غالباً بصورت کوهی منفرد بنظر می رسند. بلندترین کوههای واقع در طرف مغرب این کشور عبارت است از: یاوور، پلانینه و غولیه پلانینه که در حدود عثمانی است و ارتفاع کوه نخستین به 1700 و دومی به 1819 گز میرسد. در نقاط شمالی تر نزدیک به حدود بوسنه، دو کوه یاغودینه و مالین وجود دارد، و کوه للووه با ارتفاع 1272 گز در محل التصاق این دو کوه دیده میشود. ارتفاع بلندترین نقطه ازکوه قپائونیق واقع در جهت جنوب در مرز عثمانی به 1822 گز میرسد، و بلندی مرتفعترین قلۀ کوه استاره پلانینه واقع در جهت شرقی، در مرز بلغارستان 2119 گز است، و این قله مرتفعترین قلل کشور صرب است. سلسلۀ جبال گولوبینیه مهمترین کوههای واقع در شمال شرقی و پیوسته بجبال کاراپات است که ارتفاع بلندترین قلۀ آن 1174 گز می باشد. در صربستان رودها و نهرهای فراوان وجود دارد. قسم اعظم مرزهای شمالی و اندکی از حدود شرقی این کشور بوسیلۀ رود دانوب افراز میگردد، بدین جهت تمام صربستان در اندرون حوضۀ دانوب واقع و نهر صاوه که از شعب دانوب است حد شمالی غربی آن را تشکیل می دهد، و نهر درینه از شعب صاوه قسمت اعظم مرزهای غربی را بوجود می آورد. از طرف راست در داخل خاک صربستان نیز یکی دو نهر بدان می پیوندد. علاوه بر این سه نهر مرزی، چند نهر دیگر نیز در این کشور وجود دارد که برود دانوب میریزند که بزرگترین آنها نهر موراوه نام دارد و قسمت بزرگ کشور در حوضۀ موراوه واقع است. نهرموراوه از آبهائی که از کوههای حدود بلغارستان جاری است تشکیل شده و از وسط صربستان بسمت شمال میرود و بنام موراوه بلغار خوانده می شود و در اواسط این کشوربه موراوه صرب که از جهت مغرب جاری است می پیوندد، ورود آیبار از سنجاق برشتنه از ولایت قوصوه به موراوه صرب داخل شده در نتیجه رود موراوه بسیار بزرگ می گردد و بطرف شمال میرود و در خط سیر آن چند نهر دیگر نیز از جانب راست و چپ بدان متصل می شود و پس از عبور از بغازهای تنگ بدشت سمندره میرسد و در آنجا دو قسمت شده یکی در نزدیکی سمندره و دیگری اندکی پائین تر برود دانوب میریزد. تمام قسمت جنوبی صربستان یعنی زیاده از نصف آن در حوضه موراوه واقع و همه آبهای آن وارداین نهر می شود. در قسمت شمالی این سرزمین نیز چند نهر وجود دارد که مستقیماً به دانوب میریزد و مهم ترین آنها نهرهای ملاوه است که در قسمت سفلای مصب موراوه وارد میشود و ’پک’ که در غرادیشته منصب گردد و تیموق هم که از طرف مشرق حدود بلغارستان را جدا میسازد وارد این نهر میشود، و بین دو مجرای درینه و موراوه نهری بنام قولوباره وجود دارد و این نهر از چند رودخانه ای که از کوههای مالین جاری است تشکیل شده، به نهر صاوه میریزد. در صربستان دریاچه های مهمی نیست و تنها در نواحی مرتفع جنوب شرقی چند دریاچۀ کوچک و برکه هاوجود دارد و در نزدیکی بسترهای دانوب و صاوه چند مرداب و در بین این دو نهر جزیره های کوچک، دیده میشود. آب و هوای صربستان: هوای صربستان معتدل و ملایم است. در تابستانها درجۀ حرارت از 25 بالاتر نیست و در زمستانها بدو درجه زیر صفر می رسد ولی همه ساله یکسان نیست و اغلب بر اثر بادها اختلاف دیده میشود، صربستان از نظر موقع با ممالک جنوبی اروپا همانند است. ولی از حیث هوا مشابه اروپای وسطی است. کوه های جنوبی آن مانع جریان باد می باشد. در فصل زمستان بادهای شمال غربی و شمال شرقی بیشتر است که نخستین موجب نزول برف میشود و دومی هوای صاف و سرد بوجود می آورد. بادهای جنوبی گاهگاهی جریان دارد و موجب گرمی هوا و نزول باران است هنگامی که بادهای غربی و جنوب غربی از طرف دریای آدریاتیک میوزد هوای بسیار خوبی تولید می کند که در فصل زمستان سبب باریدن باران و در تابستان موجب خنکی هوا میشود و بطور کلی باران در این منطقه بحد اعتدال است. محصولات و نباتات: اراضی صربستان و بخصوص دو وادی موراوه و صاوه بسیار حاصلخیز است. با اینکه کشت و کار بطرز قدیم انجام میگیرد باز هم محصولات فراوانی در آنجا بعمل می آید که قسمتی از آن جزء صادرات است، قریب یک دوم محصولات صربستان ذرت است. که رقم عمده مصرف اهالی است و پس از تأمین احتیاج عمومی همه ساله قریب ده دوازده هزار طونیلات از آن صادر میشود، و دیگر ازمحصولات عمده آن گندم است که سالی قریب چهل پنجاه هزار طونیلات آن صادر می گردد. محصول جو، چاودار و حبوبات دیگر در درجۀ سوم است. صادرات کنف در حدود سالی یک ملیون و نیم فرانک است... باغچه های سبزیکاری و درختان میوه دار آن بسیار و مخصوصاً زردآلوی فراوانی دارد که خشکیدۀ آن صادر میشود و قسمت عمده آن به مصرف داخلی میرسد. سیب، گلابی، گیلاس، انجیر، بادام، شاهبلوط و میوه جات دیگر نیز در آنجا بعمل می آید. محصول پنبه هم بر اثر تجربه نتیجۀ مطلوبی داده است. بطور کلی نود درصد از اهالی صرب برزگراند و نه تنها روستائیان بلکه بیشتر قصبه نشینان نیز به این پیشه اشتغال دارند. در دورۀ حکومت عثمانی صربستان بکثرت مراتع معروف بود ولی از آن به بعد مراتع بزمین های مزروعی تبدیل شده است، ولی با این وصف هنوز هم مراتع فراوانی دارد و حیوانات اهلی آن فراوان است... اسبهائیکه در جهت مشرق و اطراف زایچار است بد نیست. پشم گوسفندان آنجا زیاد ولی کلفت و زبر است. خوکها در جنگلها پرورش می یابند و بلوط جنگلی می خورند و سالی ده دوازده میلیون فرانک از آن باتریش صادر میشود. زنبور عسل و کرم ابریشم بسیار کم است. سابقاً جنگلهای فراوان داشته ولی بر اثر عدم مراقبت فعلاً مقدار کمی از آن باقی است و تنها در جنوب غربی و جنوب، و در نواحی فوقانی حوضۀ نهر درینه جنگلهای وسیع دیده میشود چوب های جنگل آن بیشتر به مصرف سوخت میرسد و چوب مصرف نجاری را ازاتریش وارد می کنند. نباتات و اشجار صربستان از یکطرف به آلمان و از طرف دیگر باقطار بالکان شبیه است. در صربستان معادن فراوان وجود دارد: زغال سنگ، لینیت، گرافیت آن بسیار و معادن آهن، مس، سرب، نقره، آنتیمون، زیبق، مغناطیس، نیکل، کبالت و طلا در نقاط مختلفۀآن موجود است. رومیان قدیم برای استخراج معادن در صربستان ادارۀ مخصوص داشتند و اجاقهای معادن آنان تاامروز باقیست، ولی امروز بازار استخراج از رونق افتاده است. مرمرهای الوان، احجار لیتوگراف هم در آنجا فراوان است، و همچنین آبهای معدنی و چند حمام معدنی سودمند در آن موجود است. سازمان دولتی: صربستان دارای حکومت مشروطه است. پادشاه کشور از خاندان اوبرنوویچ است و سلطنت آن موروثی است و هیئتی مرکب از هشت تن وزیر، و یک مجلس مبعوثان مرکب از 134 عضو، و یک شورای دولتی و مرکب از 16 تن عضو امور کشور را بدست دارد. کسانی که سن آنان بیش از 21 سال بوده و مالیات سالیانۀ ایشان به 30 فرانک برسد حق انتخاب کردن را دارند و وکلا باید تحصیلات عالیه را طی کرده باشند. نمایندگان مجلس و مدیران ناحیه از طرف مردم انتخاب میشوند. دورۀ خدمت سربازی آن یکسال و دورۀ ردیفی 9 سال است. هر مرد صربی بدون استثنا از 21 سالگی تا 31 سالگی جزو نیروی نظامی و ردیف میباشد. بعداً ده سال در صنف اول و ده سال در صنف دوم عساکر ملی محسوب میشود که جمعاً بیست سال جزو عساکر ملی است. در قدیم الایام صربستان و نقاط همجوار آن مسکن مردمی از اقوام پلاسگ که از نژاد اهالی قدیم تراکیا بودند، بوده، سپس جمعی از اقوام کلت هم از جهت شمال غربی بدین نقاط آمدند. آنگاه رومیان آن سرزمین را تصرف کردند و عده بسیاری از آنان در این ناحیه متوطن گشتند و ضمناً بومیان هم عادات لاتینها را کسب کرده بودند. در قرن 7 میلادی هرقل از امپراطوران قسطنطنیۀروم صربها را برای سرکوبی آواره ها دعوت کرد و اینان از حوالی سلسلۀ جبال کارپات بصربستان آمده در آنجامتوطن شدند، و بصورت قبیله زندگی می کردند. هر قبیله غیر از رئیس خویش با کسی ارتباط نداشت و یک سالار و رئیس بزرگ موسوم به ’ژویان’ در دشنیجه در کنار درینه داشتند ولی تنها اسمی بود و نفوذی نسبت برؤسای دیگر نداشت. صربها مدتی بنام امپراطوران روم جنگ می کردند و به سال 1019 میلادی امپراطور واسیل به دولت بلغار خاتمه داد، و جنگ پایان یافت و صربستان بصورت یکی از ایالات بیزانس درآمد. در قرن نهم صربها نصرانیت را پذیرفته، و تابعیت بیزانس را نمی خواستند و برای رهائی از چنگ آنان تلاش می کردند. عاقبت ’استفان نماینا’ که یکی از رؤسای آنان بود در سال 1159 این آرزو را عملی کرد و کشور را از چنگ بیگانگان درآورد و رؤسای دیگر را هم مغلوب کرده، پادشاهی خود را اعلان نمود، و استفان دوشان یکی از احفاد وی تا سال 1334 حکمرانی داشت و قوت و اقتدار فراوانی بدست آورد. سپس مقدونیه و ارنعودستان و تسالیا و قسمت شمالی یونان را نیز متصرف شد و دولتی نیرومند بوجود آورد و کشور بزرگ خود رابچند قطعه منقسم ساخت. پس از وفات وی پسر او اوروش پنجم چون کفایت ادارۀ این مملکت بزرگ را نداشت، کشور بصورت ملوک الطوایف درآمد و پس از مرگ وی چون فرزندی نداشت به سال 1369 خاندان نماینا منقرض گردید و مردی بنام ’ووگاچین’ حکومت را بدست گرفت ولی دیری نپائید که در جنگ با عثمانیان شکست خورده و درگذشت و زمام کشور بدست لازار هربلیانوویچ افتاد و او هم در جنگ بزرگ قوصوه از سلطان مراد فاتح شکست یافت و بقتل رسید و به سال 1383 استقلال و دولت قدیم صربستان خاتمه یافت. صربها مقاومت هائی کردند ولی سودی نداشت و ناگزیر اطاعت عثمانیان را پذیرفتند، و از آن تاریخ صربستان بصورت یک ایالت از کشور معظم عثمانی درآمد. در نتیجه بلگراد منطقۀ جنگی بین عثمانی و آلمان و مجارستان گردید و قرنها صربستان میدان جنگ های بزرگ بود و بالاخره در اوائل قرن حاضر امارات و علائم عصیان در صربستان پدید آمد و در سال 1807 در اثنای محاربۀ روس شخصی موسوم به قره یورکی سردستۀ شورشیان گردیده آنها را متشکل ساخت، ولی در سال 1812 پس از انعقاد پیمان بکرش با روسیه مجدداً امنیت و آرامش برقرار گردید، وقرایورکی باتریش گریخت. به سال 1815 صربها بتحریک رئیسی بنام ’میلوش اوبرنوویچ’ طغیان کردند و بیک نوع از خودمختاری نایل گشتند و میلوش سمت پرنسی یافت و از جانب دولت عثمانی شناخته شد. مناسبات میلوش با باب عالی خوب بود و ضمنا می کوشید که امتیازات بیشتری بدست آورد ولی رؤسای دیگر صربستان با او همداستان نبودند و کار رقابت آنان بجائی رسید که موجب جنگ و اغتشاش داخلی گردید و به سال 1839 میلوش زمام امور را بدست فرزند خود داده و خویشتن از صربستان خارج گشت. دولت روسیه با خاندان اوبرنوویچ موافق نبود لذا به سال 1844 میشل هم راه پدر را گرفت، و آلکساندر پسر قره یورکی مذکور بحمایت کابینۀ پطرزبورگ جانشین وی شد واصلاحات بسیاری در صربستان پدید آورد. در جنگ کریمه بر خلاف میل روسیه، بی طرفی گزید. بر طبق معاهدۀ پاریس صربستان بایست تحت کفالت دول امضا کننده پیمان باشد و بالاخره به سال 1858، اسقوبچینه میلوش اوبرنوویچ پیر را بپرنسی دعوت کرد. وی هم به سال 1860 درگذشت و پسرش میشل دوباره به پرنسی صربستان نایل گردید. درزمان این شخص به سال 1862 در قلعۀ بلگراد در بین عساکر عثمانی و سکنۀ شهر نزاعی درگرفت و شهر را به توپ بستند، و به سال 1867 عساکر عثمانی قلاع صربستان را تخلیه کردند و در تاریخ 1868 طرفداران آلکساندر قره یورکوویچ پرنس میشل را بقتل رسانیدند، ولی در آن موقع باب عالی و اسقوبچینه میلان پسر 14سالۀ وی را به پرنسی معین کردند. در نتیجه دست خاندان یورکوویچ کوتاه شد. به سال 1876 صربستان با دولت متبوع خود آغازمخالفت کرد. در نتیجه عساکر عثمانی از هر سو بدرون کشور در آمدند. زایچار و آلکسیناچ و نقاط دیگر را گرفتند و با وساطت دول اروپائی متارکه و مصالحه منعقد گردید، ولی صربها دست نکشیدند و از جنگ روسیه استفاده کرده با دولت عثمانی درافتادند ولی سودی نبردند و معاهدۀ آیاستفانوس نیز سهمی برای آنها قائل نشد، اما بر طبق عهدنامۀ برلن نقاط نیش، شهر کویی، لسکوواچ و ورانیه بصربستان ملحق گردید و در اثر همین پیمان از تابعیت عثمانی خارج و بشکل دولت مستقلی درآمد و به سال 1882 پرنس میلان پادشاه شد و دول اروپائی او رابرسمیت شناختند و به سال 1885 صربستان به بلغارستان اعلان جنگ داد و پس از فیروزی موقت شکست خورد ولی درسایۀ اتریش چندان صدمه ندید. میلانشاه به سال 1889 میلادی بنفع پسر خردسال خود آلکساندر دست از سلطنت برداشت و از صربستان خارج شد. (از قاموس الاعلام ترکی)
شهر نصیبین. این شهر کهنسال که در کتیبه های آشوری بخط میخی از نهصد سال پیش از مسیح ببعد نسیبینا خوانده شده، پایگاه شهرستانی است که بعدها ((بیت عربایه)) نامیده شده است. این شهرستان در پهلوی اروستان یاد گردیده و نویسندۀ ارمنی موسی خورنچی در مائۀ پنجم میلادی شهرستان نصیبین (نچیبین) را اروستان نامیده است شک نیست که در روزگار ساسانیان شهرستان نصیبین نزد ایرانیان اروستان خوانده میشده است یعنی بنام سریانی آن سرزمین که بیت عربایه باشد هیئت ایرانی داده اند چنانکه سرزمین بابل یعنی جائیکه بعدها سلوکیه و تیسفون بنا گردید و بیت ارامیه خوانده شد، نام سورستان داده اند. بلاذری و مسعودی و ابن رسته نیز همین نام را بکار برده اند. در زند یعنی تفسیر پهلوی اوستا که در روزگار ساسانیان نوشته شده، در فرگرد اول وندیداد بند 19 در توضیح کلمه رنگها که نام رودی است، از اروستان ارم (اروستان روم) نام برده و آن با رود دجله که در فارسی اروند گویند یکی دانسته شده است. اینکه مفسر اوستائی مخصوصاً اروستان (نصیبین) را از آن دولت روم خوانده، یادآور سال 591 میلادی است که خسروپرویزاروستان را به موریکیوس (موریق) امپراطوربیزانس (رم سفلی) واگذار کرد. (فرهنگ ایران باستان تألیف پورداود ج 1 صص 163- 164)
شهر نصیبین. این شهر کهنسال که در کتیبه های آشوری بخط میخی از نهصد سال پیش از مسیح ببعد نسیبینا خوانده شده، پایگاه شهرستانی است که بعدها ((بیت عربایه)) نامیده شده است. این شهرستان در پهلوی اروستان یاد گردیده و نویسندۀ ارمنی موسی خورنچی در مائۀ پنجم میلادی شهرستان نصیبین (نچیبین) را اروستان نامیده است شک نیست که در روزگار ساسانیان شهرستان نصیبین نزد ایرانیان اروستان خوانده میشده است یعنی بنام سریانی آن سرزمین که بیت عربایه باشد هیئت ایرانی داده اند چنانکه سرزمین بابل یعنی جائیکه بعدها سلوکیه و تیسفون بنا گردید و بیت ارامیه خوانده شد، نام سورستان داده اند. بلاذری و مسعودی و ابن رسته نیز همین نام را بکار برده اند. در زند یعنی تفسیر پهلوی اوستا که در روزگار ساسانیان نوشته شده، در فرگرد اول وندیداد بند 19 در توضیح کلمه رنگها که نام رودی است، از اروستان ارم (اروستان روم) نام برده و آن با رود دجله که در فارسی اروند گویند یکی دانسته شده است. اینکه مفسر اوستائی مخصوصاً اروستان (نصیبین) را از آن دولت روم خوانده، یادآور سال 591 میلادی است که خسروپرویزاروستان را به موریکیوس (موریق) امپراطوربیزانس (رم سفلی) واگذار کرد. (فرهنگ ایران باستان تألیف پورداود ج 1 صص 163- 164)
پهلوی ’بوستان’. مخفف بستان، مرکب از بو (= بوی - رایحه) و ستان (اداه مکان). جایی که گلهای خوشبو در آن بسیار باشد. باغ باصفا. (حاشیۀ برهان چ معین). مرکب از کلمه بو و کلمه ستان که بمعنی جای پیدا شدن است. (غیاث). جنت. (مهذب الاسماء) (ترجمان القرآن). حدیقه. جایی که درختان گل و درختان که میوه هاشان خوشبو باشد، چون سیب و امرود و ترنج و نارنج و امثال آن. (از شرفنامۀ منیری). جایی که بوی بسیار از آن خیزد از عالم گلستان. (آنندراج). جایی که گلهای خوشبودر آن بسیار باشد. (فرهنگ فارسی معین) : گه بر آن کندز بلند نشین گه در این بوستان چشم گشای. رودکی. خزّ بجای ملحم وخرگاه بدل باغ و بوستان آمد. رودکی. چنان بد که یک روز با دوستان همی باده خوردند با دوستان. فردوسی. چنین گفت کاین نو برآورده جای همه گلشن و بوستان و سرای. فردوسی. همی بوستان سازی از دشت او چمنهاش پر لاله و چاوله. عنصری. یکی بوستانی پراکنده نعمت بدین سخت بسته بر آن نیک بازی. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 384). فریفته مشو ای نوجوان بر آنکه بر او چو بوستان و به قد سرو بوستان شده ای. ناصرخسرو. اول کسی که باغ ساخت او [منوچهر بود و ریاحین گوناگون که بر کوهسارها ودشتها رسته بود، جمع کرد و بکشت و فرمود تا چهار دیوار گرد آن درکشیدند و آنرا بوستان نام کرد، یعنی معدن بویها. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 37). چون خزاین مربوستان را زعفران داد ای شگفت پس چرا بازایستاد از خنده خندان بوستان. مسعودسعد. منوچهر، بسیاری شکوفه ها و گل و ریاحین ازکوه و صحرا بشهرها آورد و بکشت و دیوار فرمود کشیدن پیرامون آن. چون شکفت و بوی خوش یافت، آنرا بوستان نام نهاد. (مجمل التواریخ). عهد یاران باستانی را تازه چون بوستان نمی یابم. خاقانی. پندار سر خر و بن خار در عرصۀ بوستان ببینم. خاقانی. هر آن کسی که تمنای بوستان دارد ضرورت است تحمل ز بوستان بانش. سعدی. گل آورد سعدی سوی بوستان بشوخی و فلفل به هندوستان. سعدی. از این بوستان که بودی تحفه ای کرامت کن. (گلستان سعدی). رجوع به بستان شود.
پهلوی ’بوستان’. مخفف بستان، مرکب از بو (= بوی - رایحه) و ستان (اداه مکان). جایی که گلهای خوشبو در آن بسیار باشد. باغ باصفا. (حاشیۀ برهان چ معین). مرکب از کلمه بو و کلمه ستان که بمعنی جای پیدا شدن است. (غیاث). جنت. (مهذب الاسماء) (ترجمان القرآن). حدیقه. جایی که درختان گل و درختان که میوه هاشان خوشبو باشد، چون سیب و امرود و ترنج و نارنج و امثال آن. (از شرفنامۀ منیری). جایی که بوی بسیار از آن خیزد از عالم گلستان. (آنندراج). جایی که گلهای خوشبودر آن بسیار باشد. (فرهنگ فارسی معین) : گه بر آن کندز بلند نشین گه در این بوستان چشم گشای. رودکی. خزّ بجای ملحم وخرگاه بدل باغ و بوستان آمد. رودکی. چنان بُد که یک روز با دوستان همی باده خوردند با دوستان. فردوسی. چنین گفت کاین نو برآورده جای همه گلشن و بوستان و سرای. فردوسی. همی بوستان سازی از دشت او چمنهاش پر لاله و چاوله. عنصری. یکی بوستانی پراکنده نعمت بدین سخت بسته بر آن نیک بازی. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 384). فریفته مشو ای نوجوان بر آنکه بر او چو بوستان و به قد سرو بوستان شده ای. ناصرخسرو. اول کسی که باغ ساخت او [منوچهر بود و ریاحین گوناگون که بر کوهسارها ودشتها رسته بود، جمع کرد و بکشت و فرمود تا چهار دیوار گرد آن درکشیدند و آنرا بوستان نام کرد، یعنی معدن بویها. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 37). چون خزاین مربوستان را زعفران داد ای شگفت پس چرا بازایستاد از خنده خندان بوستان. مسعودسعد. منوچهر، بسیاری شکوفه ها و گل و ریاحین ازکوه و صحرا بشهرها آورد و بکشت و دیوار فرمود کشیدن پیرامون آن. چون شکفت و بوی خوش یافت، آنرا بوستان نام نهاد. (مجمل التواریخ). عهد یاران باستانی را تازه چون بوستان نمی یابم. خاقانی. پندار سر خر و بن خار در عرصۀ بوستان ببینم. خاقانی. هر آن کسی که تمنای بوستان دارد ضرورت است تحمل ز بوستان بانش. سعدی. گل آورد سعدی سوی بوستان بشوخی و فلفل به هندوستان. سعدی. از این بوستان که بودی تحفه ای کرامت کن. (گلستان سعدی). رجوع به بستان شود.
ده کوچکی است از دهستان سرمشک بخش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت، واقع در 47000گزی شمال باختری ساردوئیه و 14000گزی شمال راه مالرو بافت. 30 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ده کوچکی است از دهستان سرمشک بخش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت، واقع در 47000گزی شمال باختری ساردوئیه و 14000گزی شمال راه مالرو بافت. 30 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
مملکت بربر. (ناظم الاطباء). بربرزمین: زبانگ تبیره به بربرستان تو گفتی زمین گشت لشکرستان. فردوسی. شه بربرستان بچنگ گراز گرفتار شد با چهل سرفراز. فردوسی. شه بربرستان بیاراست جنگ زمانه دگرگونه تر شد برنگ. فردوسی. رجوع به بربر شود
مملکت بربر. (ناظم الاطباء). بربرزمین: زبانگ تبیره به بربرستان تو گفتی زمین گشت لشکرستان. فردوسی. شه بربرستان بچنگ گراز گرفتار شد با چهل سرفراز. فردوسی. شه بربرستان بیاراست جنگ زمانه دگرگونه تر شد برنگ. فردوسی. رجوع به بربر شود