جدول جو
جدول جو

معنی پدیذار - جستجوی لغت در جدول جو

پدیذار
نمایان آشکار ظاهر. یا پدیدار بودن، یا پدیدار جای کسی. جای وی مشخص و معلوم بودن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

بر سر کاری رفتن باشد که پیش ازین شروع در آن کرده باشند از سر گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پدیدار
تصویر پدیدار
بارز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پدیدار
تصویر پدیدار
نمایان، آشکار، آشکارا، ظاهر
پدیدار شدن: نمایان شدن، ظاهر شدن، به وجود آمدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پدیسار
تصویر پدیسار
((پَ))
از سر گرفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پدیدار
تصویر پدیدار
((پَ))
نمایان، آشکار، ظاهر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پدیدآر
تصویر پدیدآر
پدید آورنده ظاهر کننده آشکار کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پدیداری
تصویر پدیداری
حالت و چگونگی پدیدار وضوح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پدروار
تصویر پدروار
مانند پدر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پایدار
تصویر پایدار
برقرار، مقاوم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پتیسار
تصویر پتیسار
از اول تا انتها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پایگذار
تصویر پایگذار
دست مرد، مددکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پایکار
تصویر پایکار
خدمتکار، پادو، خادم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پایزار
تصویر پایزار
کفش و موزه و امثال آن پاپوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پایدار
تصویر پایدار
ثابت، دائم، باقی، استوار، قائم، قوی، پابرجا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پایدار
تصویر پایدار
پاینده، جاویدان، باقی، برای مثال نباشد همی نیک و بد پایدار / همان به که نیکی بود یادگار (فردوسی - ۱/۸۵)، برقرار، استوار، ثابت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پدردار
تصویر پدردار
کسی که پدر دارد، کنایه از نجیب، اصیل، نیک نژاد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پدروار
تصویر پدروار
پدرانه، ویژگی رفتار یا عملکردی مانند پدران، محبت آمیز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پایکار
تصویر پایکار
تحصیلدار، کسی که مراقبت از کشتزارها را به عهده دارد، خدمتکار، نوکر، پاکار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پایدار
تصویر پایدار
استوار، پابرجا، ثابت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پدردار
تصویر پدردار
کنایه از نجیب، اصیل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پایکار
تصویر پایکار
پاکار، آنکه کارش مراقبت از کشتزارهای دهقانان یا تقسیم آب و رسیدگی به برخی از کارهای مردم ده است، آنکه زیردست کدخدا یا میرآب است، نوکر، خدمتکار، پادو، تحصیل دار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پایزار
تصویر پایزار
کفش، پوششی برای محافظت از پا، پایدان، لکا، پاافزار، لخا، پاپوش، پااوزار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پایدار
تصویر پایدار
Abiding, Enduring, Lasting, Stable, Sustainable, Unflagging
دیکشنری فارسی به انگلیسی
стойкий , длительный , стабильный , устойчивый , неустанный
دیکشنری فارسی به روسی
bleibend, dauerhaft, stabil, nachhaltig, unermüdlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
стійкий , тривалий , стабільний , невтомний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
trwały, stabilny, zrównoważony, nieznużony
دیکشنری فارسی به لهستانی
持久的 , 稳定的 , 可持续的 , 不懈的
دیکشنری فارسی به چینی
duradouro, estável, sustentável, incansável
دیکشنری فارسی به پرتغالی
duraturo, durevole, stabile, sostenibile, instancabile
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
perdurable, duradero, estable, sostenible, inquebrantable
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
durable, stable, inébranlable
دیکشنری فارسی به فرانسوی
blijvend, duurzaam, stabiel, onvermoeibaar
دیکشنری فارسی به هلندی
คงทน , คงทน , ยาวนาน , เสถียร , ยั่งยืน , ไม่เหนื่อย
دیکشنری فارسی به تایلندی