جدول جو
جدول جو

معنی پدرکش - جستجوی لغت در جدول جو

پدرکش
کسی که پدر خود را کشته باشد، کشندۀ پدر
تصویری از پدرکش
تصویر پدرکش
فرهنگ فارسی عمید
پدرکش
(اَ سَ)
آنکه پدر خویش کشد:
پدرکش پادشاهی را نشاید
وگر شاید بجز شش مه نپاید
(و در این بیت اشاره است به شیرویه که پدرخویش خسروپرویز را بقتل آورد).
مگر در سر نداری ای پسر هش
چه جوئی مهربانی از پدرکش
لغت نامه دهخدا
پدرکش
آنکه پدر خویش را کشد
تصویری از پدرکش
تصویر پدرکش
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پدرکشتگی
تصویر پدرکشتگی
حالت پدرکشته، کنایه از کینه و دشمنی سخت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پدرکشته
تصویر پدرکشته
کسی که پدرش را کشته باشند، کنایه از دارای کینه و دشمنی سخت
فرهنگ فارسی عمید
(پُ کِ)
عامیانه، بزودی و شتابان، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دَ کِ)
دهی است از دهستان سملقان بخش مانه شهرستان بجنورد واقع در 40 هزارگزی جنوب باختری مانه و سر راه شوسۀ عمومی بجنورد به نردین، با 114 تن سکنه. آب آن از چشمه و رودخانه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(پِ دَ کُ تَ / تِ)
آنکه پدرش را کشته باشند:
پدرکشته را شاه گیتی مخوان
کنون کز سیاوش نماند استخوان.
فردوسی.
پدر کشتی و تخم کین کاشتی
پدرکشته کی می کند آشتی
لغت نامه دهخدا
(پِ دَ کُ تَ / تِ)
حالت و چگونگی پدرکشته، بغضاء. کینه
لغت نامه دهخدا
جوجه ی پرنده ای که توان پرواز یافته باشد
فرهنگ گویش مازندرانی