بسیار کشنده. (منتهی الارب) (آنندراج). کثیرالقتل. (اقرب الموارد) : امراءه قتول، زن کشنده. (منتهی الارب) (آنندراج). بسیار قتل و کشش. (منتهی الارب) (آنندراج). ج، قتل و قتل. (منتهی الارب)
بسیار کشنده. (منتهی الارب) (آنندراج). کثیرالقتل. (اقرب الموارد) : امراءه قتول، زن کشنده. (منتهی الارب) (آنندراج). بسیار قتل و کشش. (منتهی الارب) (آنندراج). ج، قُتل و قُتُل. (منتهی الارب)
مردی رومی که او را به تهمت مخالفت با کلد امپراطور روم محکوم به مرگ کردند و زن او مسماه به آرّی آرّیا پیش از او خود را بکشت و قبل از مرگ برای تشجیع شوهر خود گفت ’پتوس، بنگر مرگ را تعبی نیست’
مردی رومی که او را به تهمت مخالفت با کُلد امپراطور روم محکوم به مرگ کردند و زن او مسماه به آرّی آرّیا پیش از او خود را بکشت و قبل از مرگ برای تشجیع شوهر خود گفت ’پتوس، بنگر مرگ را تعبی نیست’
بژول. بجول. پجول. شتالنگ. اشتالنگ. کعب. غاب. قاب. قاپ. چنگالۀ کوب. (زمخشری ص 40) : نه اقعس سرون و نه نقرس دوپای نه اکفس پژول و نه شم (شاید: سم) ز استر. بوعلی الیاس (از لغت نامۀ اسدی). چه که بر تخت ناز خسبی خوش چه که بر گل نهی دو دست و پژول. ، پستان زنان. پستان نرم، فندق. بندق، گلوله ای که طفلان بدان بازی کنند. (برهان قاطع)
بژول. بجول. پجول. شتالنگ. اشتالنگ. کعب. غاب. قاب. قاپ. چنگالۀ کوب. (زمخشری ص 40) : نه اقعس سرون و نه نقرس دوپای نه اکفس پژول و نه شُم (شاید: سم) ز استر. بوعلی الیاس (از لغت نامۀ اسدی). چه که بر تخت ناز خسبی خوش چه که بر گل نهی دو دست و پژول. ، پستان زنان. پستان نرم، فندق. بندق، گلوله ای که طفلان بدان بازی کنند. (برهان قاطع)