جدول جو
جدول جو

معنی پتلوش - جستجوی لغت در جدول جو

پتلوش
ریختن و پخش شدن مایع در اثر ضربه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

کافور مغشوش را گویند و با سین بی نقطه هم درست است، (برهان)، پالوس، بالوس، بالوش
لغت نامه دهخدا
(پَ)
فرهنگ اسدی نخجوانی، ، صوت، آوا
لغت نامه دهخدا
(پَ)
نان خورشی است که از ماست و شیر و مغز گردکان سازند. بتکوب. و ظاهراً مصحف پتکوب یا بتکوب باشد
لغت نامه دهخدا
(پْلو / پُ)
نوئل آنتوان. ادیب و عالم فرانسوی. او راست: مناظر طبیعت (1732م.) که تقریباً به تمام زبانهای اروپائی ترجمه شده است، تاریخ آسمان (1739) و غیره. مولد وی بسال 1688 و وفات در 1761
لغت نامه دهخدا
تصویری از پالوش
تصویر پالوش
کافور مغشوش پالوس بالوس بالوش
فرهنگ لغت هوشیار
سفره مار
فرهنگ گویش مازندرانی
صدای افتادن چیزی بر زمین یا بر آب
فرهنگ گویش مازندرانی
پکر افسرده
فرهنگ گویش مازندرانی
کج و کوله
فرهنگ گویش مازندرانی
خیلی گرم، هوای شرجی و مرطوب
فرهنگ گویش مازندرانی
چلاندن لباس به هنگام شستشو
فرهنگ گویش مازندرانی