جدول جو
جدول جو

معنی پب - جستجوی لغت در جدول جو

پب
موی آشفته، موی پف کرده
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ رَ)
اسپوار. اسوار. اسبار. سوار. (فرهنگ ایران باستان تألیف پورداود ج 1 ص 223) ، پی سپر کردن. پیمودن:
مرد در ظلمت ایام گهر یابد و کام
که بظلمت گهر اسپرد همی اسکندر.
سنائی
لغت نامه دهخدا
(اَ پِ بِ دِ)
عم ّ خسرو اول انوشیروان که به امر او بهلاکت رسید. (ایران در زمان ساسانیان تألیف کریستنسن ترجمه یاسمی ص 267) ، در ترکی زبانک شرم زنان. چوچله. دلاّق
لغت نامه دهخدا
نام قصبه ای است در ناحیۀ راجپوتانه واقعدر کشور هندوستان، این قصبه بوسیلۀ یکی از راجه ها که در زمان اکبرشاه اسلام آورده بود بنیان گذاری شد
لغت نامه دهخدا
گردش تخم چشم از جای خود بنحوی که سیاهی آن پنهان گردد و این حالت بر اثر لذت بسیار (مثلا بهنگام جماع) یا به جهت ضعف و سستی و یا خشم و غضب حاصل گردد: (گفت چشمش چون کلاپیسه شود فهم کن کان وقت انزالش بود)، (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
واحد وزن برابر با پانزده کیلوگرم
فرهنگ گویش مازندرانی
فرج دختر
فرهنگ گویش مازندرانی
پیوسته، پیاپی
فرهنگ گویش مازندرانی
سپیدار، درختی جنگلی با نام علمی aba ooooos
فرهنگ گویش مازندرانی
رگ و پیوند
فرهنگ گویش مازندرانی