جدول جو
جدول جو

معنی پایین - جستجوی لغت در جدول جو

پایین
ذیل
تصویری از پایین
تصویر پایین
فرهنگ واژه فارسی سره
پایین
پست، فرود
تصویری از پایین
تصویر پایین
فرهنگ لغت هوشیار
پایین
ویژگی جایی یا چیزی که در ارتفاع پست تر قرار دارد مثلاً ده پایین، ویژگی جایی یا چیزی که در امتداد شمال به جنوب قرار دارد مثلاً محلۀ پایین،
آهسته مثلاً صدای پایین، کم دامنه مثلاً برد پایین، کنایه از کم مثلاً دمای پایین، قیمت پایین،
آن قسمت از چیزی که در زیر دیگری واقع است مثلاً پایین شلوار، پایین چاه، جایی یا چیزی که در ارتفاع پست تر قرار دارد مثلاً پایین شهر،
جایی یا چیزی که در امتداد شمال به جنوب قرار دارد مثلاً پایین خیابان، کنایه از قسمتی از اتاق که به در نزدیک تر است، زیر
تصویری از پایین
تصویر پایین
فرهنگ فارسی عمید
پایین
زیر، دامنه
تصویری از پایین
تصویر پایین
فرهنگ فارسی معین
پایین
Down, Low, Lowly
تصویری از پایین
تصویر پایین
دیکشنری فارسی به انگلیسی
پایین
вниз , низкий
دیکشنری فارسی به روسی
پایین
unten, niedrig
دیکشنری فارسی به آلمانی
پایین
вниз , низький
دیکشنری فارسی به اوکراینی
پایین
w dół, niski
دیکشنری فارسی به لهستانی
پایین
向下的 , 低的
دیکشنری فارسی به چینی
پایین
para baixo, baixo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
پایین
giù, basso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
پایین
abajo, bajo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
پایین
bas
دیکشنری فارسی به فرانسوی
پایین
beneden, laag
دیکشنری فارسی به هلندی
پایین
ลง , ต่ำ
دیکشنری فارسی به تایلندی
پایین
bawah, rendah
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
پایین
سفليٌّ , واطئٌ
دیکشنری فارسی به عربی
پایین
नीचे , निम्न
دیکشنری فارسی به هندی
پایین
למטה , נמוך
دیکشنری فارسی به عبری
پایین
下の , 低い
دیکشنری فارسی به ژاپنی
پایین
아래 , 낮은
دیکشنری فارسی به کره ای
پایین
aşağı, düşük
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
پایین
chini
دیکشنری فارسی به سواحیلی
پایین
নিচে , কম
دیکشنری فارسی به بنگالی
پایین
نیچے , کم
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رایین
تصویر رایین
(پسرانه)
نام سردار اردشیر دوم پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
زیر ازاره و روی پی در و دیوار، دامن زنانه (مخصوصا چین دار)، یا پی و پاچین در رفته. سست و در حال انهدام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاتین
تصویر پاتین
پاتنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پائین
تصویر پائین
زیر، تحتانی، دون، پست
فرهنگ لغت هوشیار
یکی از فصول چهارگانه سال و آن فصل سوم سال است میان تابستان و زمستان مدت ماندن آفتاب است در بروج میزان و عقرب و قوس خزان خریف برگ ریزان. یا پاییز عمر. روزگار پیری
فرهنگ لغت هوشیار
نگاهبانی کردن حراست کردن در نظر داشتن مواظب بودن، توقف کردن بودن ایستادن ماندن درنگ کردن، ثبات و دوام داشتن مدام بودن جاوید بودن قایم بودن، منتظر بودن چشم داشتن، پایداری کردن پا فشردن، بقا زیستن ماندن، قسمت کردن بخشیدن، مهم شمردن وزن نهادن، رصد کردن و مراقبت کردن: (پاییدن وقت) و (پاییدن ستاره) و (بپای تا بدایره اندر آید) (التفهیم 64) و (بپای ارتفاع آفتاب را) (التفهیم 313) -10 ملتفت و متوجه بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پارین
تصویر پارین
پارینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پایزن
تصویر پایزن
اسیر و خدمت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پایان
تصویر پایان
آخر، تنها، غایت، کران، فرجام، عاقبت، سرانجام، منتهی، ته
فرهنگ لغت هوشیار