جدول جو
جدول جو

معنی پاکدست - جستجوی لغت در جدول جو

پاکدست(دَ)
درستکار. با صحّت عمل. مقابل ناپاکدست:
نبیرۀ جهاندار هوشنگ هست
همان راد و بینادل و پاکدست.
فردوسی.
گشاده زبان و دل و پاکدست
پرستندۀ شاه و یزدان پرست.
فردوسی.
سر بسر دعویست مرد امر و معنی دار کو
تیزبینی پاکدستی رهبری غمخوار کو.
سنائی
لغت نامه دهخدا
پاکدست
با صحت عمل، درستکار
تصویری از پاکدست
تصویر پاکدست
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پاکدخت
تصویر پاکدخت
(دخترانه)
دختر پاک و عفیف
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تاکدخت
تصویر تاکدخت
(دخترانه)
مرکب از تاک (درخت انگور) + دخت (دختر)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پسادست
تصویر پسادست
چیزی که پول آن مدتی پس از معامله داده شود، نسیه، برای مثال ستد و داد مکن هرگز جز دستادست / که پسادست خلاف آرد و الفت ببرد (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۸۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاک دست
تصویر پاک دست
درستکار، کسی که کارهایش از روی راستی و درستی باشد، امین، درست کردار، راست کار، صحیح العمل
فرهنگ فارسی عمید
(دَ)
نام نیای دهم زرتشت پیامبر ایرانی. (این نام بصورتهای واندست، ویدس، وایدست نیز آمده است). رجوع به مزدیسنا ص 69 شود
لغت نامه دهخدا
(بادْ، دَ)
کنایه از مردم تهی دست. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا) (شرفنامۀ منیری) (هفت قلزم) (ناظم الاطباء). مفلس. (غیاث) :
بر خاک در تو جان فشاندیم
معلومت شد که باددستیم.
سیدحسن غزنوی.
رجوع به باد شود.
لغت نامه دهخدا
(پَ دَ)
نسیه باشد (مقابل دستادست و پیشادست، نقد) که بهاء متاع خریده در زمان خرید ندهند و بوقتی دیگر محوّل کنند:
ستد و داد مکن هرگز جز دستادست
که پسادست خلاف آرد و صحبت ببرد.
ابوشکور
لغت نامه دهخدا
(پَ سِ دَ)
ذخیره. پس انداز. یخنی. ذخر.
- پس دست خود داشتن و پس دست نگاه داشتن، ذخر. اذخار. ذخیره کردن برای موقع احتیاج. پس انداز کردن. یخنی نهادن.
- پس دست کردن، پنهان کردن. اندوختن. ذخیره نهادن:
وگر بخانه زری ماند زن کند پس دست.
امیرخسرو دهلوی (از فرهنگ رشیدی)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
آبنوس. (ناظم الاطباء) (دمزن)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
کنایه است از چارعنصر. چارآخشیج:
این هفت قوارۀ شش انگشت
یکدیدۀ چاردست و نه پشت.
نظامی (لیلی و مجنون)
لغت نامه دهخدا
(بُ دَ)
تیزدست. ماهر. جلدکار. باوقوف. شتابکار: رجل دمشق الیدین، مرد شتابکار چابکدست. مدره، چرب زبان و چابک دست وقت خصومت و کارزار. (منتهی الارب) :
از روی تو نسختی به چین بردستند
آنجا که دو صد بتگر چابکدستند
در پیش مثال روی تو بنشستند
انگشت گزیدند و قلم بشکستند.
؟ (از تفسیر ابوالفتوح سورۀ آل عمران).
نقاش چابکدست از قلم صورتها انگیزد. (کلیله و دمنه). اگر کسی خواهد که مثل آن آینه انشا کند و صد هزار بار هزار دینار بر آن خرج شود در مدت دویست سال بر دست استادان چابکدست به اتمام نرسد. (ترجمه تاریخ یمینی).
گر چه کاتب نبوده چابکدست
پندگوینده را عیاری هست.
نظامی (هفت پیکر).
، ظریف. (ناظم الاطباء). رجوع به چربدست شود
لغت نامه دهخدا
(پُ دَ)
رجوع به چابکدست شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
نسیه. (برهان). و ظاهراً مصحف پسادست است. رجوع به پسادست شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
درستکاری. صحّت عمل
لغت نامه دهخدا
(دَ)
عنب الثعلب و تاجریزی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
ذخیره اندوخته پس افکندن پس انداز پس او گند، آنچه از اقساط بدهی و قرضی در موعد خود پرداخت نشده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
سابق سبقت گیر مقدم: بدانید کوشد به بد پیشدست مکافات این بد نشاید نشست. (شا. لغ)، پیشدستی سبقت کنون کینه را کوس بر پیل بست همی جنگ ما را کند پیشدست. (شا. لغ)، پیشادست پول پیشکی که قبل از شروع بکار بکارگر دهند بیعانه، نقد مقابل نسیه، صدر
فرهنگ لغت هوشیار
چیزی که امروز بخرند و قیمت آن را چند روز دیگر پردازند نسیه مقابل پیشا دست دستادست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چابکدست
تصویر چابکدست
ماهر زبردست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاکدلی
تصویر پاکدلی
پاک درونی بی غل و غشی پاکیزه دلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاکدین
تصویر پاکدین
آنکس که اعتقاد پاک دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاک سر
تصویر پاک سر
پاک درون پاک باطن پاک سریرت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاردسو
تصویر پاردسو
لباس رو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پا بست
تصویر پا بست
پای بند، مقید، دلباخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاکدستی
تصویر پاکدستی
عمل پاکدست درستکاری صحت عمل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خامدست
تصویر خامدست
آنکه در کار خویش خام است مبتدی تازه کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باددست
تصویر باددست
((دَ))
ولخرج، اسراف کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پسادست
تصویر پسادست
((پَ دَ))
پستادست، نسیه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیشدست
تصویر پیشدست
((دَ))
معاون، پیشکار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خامدست
تصویر خامدست
((دَ))
ناشی، ناوارد در کار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پسادست
تصویر پسادست
نسیه، قسطی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پاکدلی
تصویر پاکدلی
اخلاص
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پیشدست
تصویر پیشدست
ساعد
فرهنگ واژه فارسی سره