- پاکاری
- عمل پاکار، شغل و پیشه پاکار
معنی پاکاری - جستجوی لغت در جدول جو
- پاکاری
- شغل و عمل پاکار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
استقامت پا برجایی، اعتبار
ستون بزرگ شه تیر
عمل پایکار. شاگردی خانه شاگردی، رعیتی نوکری مقابل امیری پادشاهی سلطنت
آنکه اندیشه ای پاک داردصاحب رای پاک پاکیزه رای دانا
حالت و چگونگی آنکه پرکار است مقابل کم کاری
پایداری، استقامت، پافشاری
شاه تیر سقف، تیر چوبی بزرگ و دراز و ستبری که در سقف به کار رفته، شاه تیر، بالار، پالار، بالاگر، حمّال، سرانداز، افرسب، فرسپ، داربام
نوکر، خدمتکار، پادو
تحصیلدار، کسی که مراقبت از کشتزارها را به عهده دارد، خدمتکار، نوکر، پایکار
آنکه کارش مراقبت از کشتزارهای دهقانان یا تقسیم آب و رسیدگی به برخی از کارهای مردم ده است، کسی که زیردست کدخدا یا میرآب است، نوکر، خدمتکار، پادو، تحصیل دار
اکتراث
زراعت کاری
شگفت کاری
حالت و کیفیت بیکار بیشغلی
شغل و عمل آبکار و آبکش سقایی، شرابخواری باده نوشی، شراب فروشی باده پیمایی، حکاکی نگین سازی، آبیاری کشت و زرع، آبدادن فلزات
موجود ذره بینی، میکروب
فرانسوی هشت و نه گونه ای از منگیا (قمار برهان) نوعی از بازی با ورق که بین یک بانکدار و عده ای بازی کن انجام شود
منسوب به بازار مردم بازار اهل بازار سوقه، مبتذل اثری که در آن رعایت اصول نشده و خالی از حس و حساب باشد اثری که فقط بمنظور انتفاع ساخته شده باشد
بطالت
حکومت
هویدایی، ظهور، پیدائی
پارسی تازی گشته پلپل
زن فاحشه و بدکار
گرد سفید شیرینی که آن را از قطران ذغال سنگ میگیرند و در آب بزحمت حل میشود ولی در الکل حل میشود و در طب بکار میرود، جوهر قند و شکر
فرانسوی پانیذ (قند) قند معمولی
همسازی هماهنگی
فراخی گشادگی وسعت
آئینه کاری کردن
نیگر
منسوب به خاکسار، از فرقه خاکساری
منسوب به تاتار از مردم تاتار، زبان تاتاران. یا اسب تاتاری. اسبی که در زمین تاتار نشو نما کند، اسب تیز رو. یا مشک تاتاری. مشکی که از بلاد تاتار آورند و آن بسیار نیک است
عمل شبکار کار کردن در شب
پخکاری گلگیرسازی شغل و عمل صافکار