جدول جو
جدول جو

معنی پاچایه - جستجوی لغت در جدول جو

پاچایه
پلیدی، بول، غایط
تصویری از پاچایه
تصویر پاچایه
فرهنگ فارسی عمید
پاچایه(یَ / یِ)
پلیدی و بول
لغت نامه دهخدا
پاچایه
پلیدی نجاست بول غایط
تصویری از پاچایه
تصویر پاچایه
فرهنگ لغت هوشیار
پاچایه((یِ))
نجاست، بول، سرگین
تصویری از پاچایه
تصویر پاچایه
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرمایه
تصویر پرمایه
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام برادر فریدون پادشاه پیشدادی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پاچاه
تصویر پاچاه
پاچال، گودال، گودال زیر پا، گودالی در دکان که فروشنده داخل آن می ایستد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پالایه
تصویر پالایه
ظرف سوراخ سوراخ که چیزی در آن صاف کنند، صافی، آبکش، پالونه، پالاون، پالوانه، ترشی پالا، راوق
فرهنگ فارسی عمید
(یِ)
گیاهی خاص بعض نواحی امریکا، و میوۀ مأکول آن پاپای نام دارد
لغت نامه دهخدا
(هََ / هَِ)
پاچال. پاچاه
لغت نامه دهخدا
چاهک جولاهگان، پاچال
لغت نامه دهخدا
تصویری از پاشامه
تصویر پاشامه
پاجامه تنبان شلوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پالوایه
تصویر پالوایه
پالوانه
فرهنگ لغت هوشیار
پالودن تصفیه صافی کردن، توسعا وضع خط تصفیه (گناه و مانند آن)، آنچه بدان چیزی صافی کنند چون کفگیر حلواییان و مانند آن پالاوان پالاون پالونه، تراوش ترابش زهیدن زهش نتع، دفع کثافات بدن دفع فضول استفراغ ترشح، پارگینی که در فاضل آب حمام گرد آید گند آب حمام. یا پالایش نفت. تصفیه نفت. صافی کردن، تصفیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پالاوه
تصویر پالاوه
بدگوی، اسب جنیبت پالا
فرهنگ لغت هوشیار
مخارجه ای که بر بالای خانه سازند ستاوند ستناوند استو ناوند، یک طبقه از خشت بر روی آجر تیغه سقف. خر پشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاشویه
تصویر پاشویه
محلول نمک که جهت شستن پاهای بیمار درست کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پالاده
تصویر پالاده
اسب جنیبت اسب کوتل پالاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرچانه
تصویر پرچانه
پرگوی بسیار گوی روده دراز پر نفس: آدم پرچانه ایست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرپایه
تصویر پرپایه
پرپا، هزارپا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاشایی
تصویر پاشایی
پاشا شدن امارت یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاچپله
تصویر پاچپله
کفش پای افزار. توضیح دهخدا در امثال و حکم ج 2 ص 788 آورده: (در درون کعبه رسم قبله نیست چه غم ار غواص را پا چپله نیست) مولوی و در حاشیه نوشته: (این کلمه در فرهنگها (پاچیله) ضبط شده است و همین شعر حضرت جلالالدین محمد بلخی را نیز شاهد آورده اند ولی حضرت آقا سید احمد ادیب پیشاوری... این لغت را (پاچپله) میدانند و میفرمایند که در افغانستان بمعنی کفش و پا افزار هم امروز مستعمل است و نیز از قول آقا سید محمد علی داعی الاسلام نقل فرمودند که در هند نیز چپلا بمعنی پاپوش است) و هم دهخدا در لغت نامه ذیل پاچپله نویسند: (مرحوم ادیب پیشاوری می فرمود که این کلمه در افغانستان (پاچپله) است و پاچیله لغت نویسان غلط است و باز از بعض افغانیان پرسیدم آنها نیز قول مرحوم ادیب را تاء یید کردند) داعی الاسلام در فرهنگ خود (پاچپله) را بمعنی کفش و پا افزار با بیت مذکور از مولوی و بیت ذیل از نظامی: (برون کن پا ازین پاچپله تنگ که کفش تنگ دارد پای را لنگ) آورده نویسد: (فرهنگ نویسان شعری این لفظ را پاچیله ضبط کردند و در چاپها هم اشعار مذکور مطابق فرهنگها چاپ شده لیکن چون در السه ولایتی افغانستان و خراسان لفظ (چپله) برای قسمی از کفش موجود است و در زبان اردو هم (چپل) بمعنی قسمی از کفش موجود است پس باید صحیح همان چپله باشد نه چیله)
فرهنگ لغت هوشیار
پاپیچ پالیک چارق، نواری که بساق پا پیچند مچ پیچ. یا پاتابه در جایی باز کردن، در جایی اقامت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاتاوه
تصویر پاتاوه
پاتابه
فرهنگ لغت هوشیار
زیر جامه تنبان، شلوار پاشامه. توضیح پیژاما در انگلیسی از این کلمه ماخوذ است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاچیده
تصویر پاچیده
پراکنده پاشیده. (پاچیله) مصحف (پاچیله)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاخاره
تصویر پاخاره
پاخار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاچاه
تصویر پاچاه
پاچال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پالایه
تصویر پالایه
آنچه بدان چیزی را صافی کنند پالونه صافی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاچاهه
تصویر پاچاهه
پاچال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرمایه
تصویر پرمایه
مایه دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پایانه
تصویر پایانه
ترمینال
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پالایش
تصویر پالایش
تصفیه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پرمایه
تصویر پرمایه
غنی، غلیظ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پالایه
تصویر پالایه
فیلتر، صافی
فرهنگ واژه فارسی سره
جای پا، گودی ردپای حیوانات
فرهنگ گویش مازندرانی