گیاهی از خانوادۀ جگن با ساقۀ بی برگ که در مصر باستان از ریشه اش به عنوان سوخت و مغزش به عنوان خوراک و ساقه اش برای تهیۀ طناب و پارچه استفاده می کردند، ورقه های شبیه مقوا که از این درخت تهیه و به جای کاغذ تا قرن هشتم میلادی برای نوشتن استفاده می شد، کلک، بردی
گیاهی از خانوادۀ جگن با ساقۀ بی برگ که در مصر باستان از ریشه اش به عنوان سوخت و مغزش به عنوان خوراک و ساقه اش برای تهیۀ طناب و پارچه استفاده می کردند، ورقه های شبیه مقوا که از این درخت تهیه و به جای کاغذ تا قرن هشتم میلادی برای نوشتن استفاده می شد، کِلک، بَردی
بردی، پیزر، لخ، اباء، حفا، تک، جگن، چغ (در مازندران)، پاپورس ، ورق پوست گیاه پاپیروس که در قدیم چون کاغذ بکار بود، کتاب خطی بر ورق پوست این گیاه نوشته
بَردی، پیزُر، لُخ، اَباء، حفا، تک، جگَن، چغ (در مازندران)، پاپورس ، ورق پوست گیاه پاپیروس که در قدیم چون کاغذ بکار بود، کتاب خطی بر ورق پوست این گیاه نوشته
از دانشمندان معروف ریاضی دان اسکندریه، وی در اواخر مائۀ چهارم میلادی میزیست و او را کتابی است به یونانی بنام ’مجموعه های ریاضی’ و کتابی دیگر در جغرافیا، متن یونانی کتاب دوم از میان رفته ولی ترجمه لاطینی آن موجود است، واز کتاب نخستین او نیز نسخۀ ناتمامی در دست است
از دانشمندان معروف ریاضی دان اسکندریه، وی در اواخر مائۀ چهارم میلادی میزیست و او را کتابی است به یونانی بنام ’مجموعه های ریاضی’ و کتابی دیگر در جغرافیا، متن یونانی کتاب دوم از میان رفته ولی ترجمه لاطینی آن موجود است، واز کتاب نخستین او نیز نسخۀ ناتمامی در دست است
یکی از چهار دوست اسکندر، و اسکندر پس از اینکه فیلیپ کشته شد آنان را مورد اعتماد قرار داد، هارپالوس که از اهالی مقدونیه بود در زمان فیلیپ چون از اسکندر جانبداری میکرد تبعید شد، اسکندر برای پاداش این صمیمیت بعد از فوت ’مازه’ هارپالوس را به ایالت بابل منصوب داشت، ولی وی به ستمکاری پرداخت و چون از کیفر اسکندر بترسید پنج هزار تالان از خزانۀ بابل برداشت و با سپاه خود به یونان رفت، به این نیت که با آتنی ها همدست شود، اسکندر درصدد تنبیهش برآمد و او سرانجام مجبور به ترک آن شهر شد و به سپاهیان یونانی پناه آورد، سربازان یونانی او را توقیف کردند و به صوابدید شخصی موسوم به تمبرون کشتند، (تاریخ ایران باستان ج 2 ص 1211 و صص 1881 - 1882)
یکی از چهار دوست اسکندر، و اسکندر پس از اینکه فیلیپ کشته شد آنان را مورد اعتماد قرار داد، هارپالوس که از اهالی مقدونیه بود در زمان فیلیپ چون از اسکندر جانبداری میکرد تبعید شد، اسکندر برای پاداش این صمیمیت بعد از فوت ’مازه’ هارپالوس را به ایالت بابل منصوب داشت، ولی وی به ستمکاری پرداخت و چون از کیفر اسکندر بترسید پنج هزار تالان از خزانۀ بابل برداشت و با سپاه خود به یونان رفت، به این نیت که با آتنی ها همدست شود، اسکندر درصدد تنبیهش برآمد و او سرانجام مجبور به ترک آن شهر شد و به سپاهیان یونانی پناه آورد، سربازان یونانی او را توقیف کردند و به صوابدید شخصی موسوم به تمبرون کشتند، (تاریخ ایران باستان ج 2 ص 1211 و صص 1881 - 1882)