جدول جو
جدول جو

معنی پانکو - جستجوی لغت در جدول جو

پانکو
(کُ وْ)
بخشی از ناحیۀ برلن دارای 59600 تن سکنه
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

حجام و سرتراش را گویند، (انجمن آرا)، ظاهراً این کلمه مصحف تانگو است، رجوع به تانگو شود
لغت نامه دهخدا
حبوب. حبوبات چون نخود و لوبیاو ماش و عدس و باقلا. بنشن: و از وی (از موقان رودینه خیزد و دانکوهای خوردنی و جوال و پلاس بسیار خیزد. (حدود العالم). البقال، تره فروش و دانکوفروش. (مهذب الاسماء) ، آشی مرکب از نخودو عدس و امثال اینها و آنرا هفت دانه نیز گویند. آش هفت حبه. (انجمن آرا). آشی که از حبوب و گوشت پزند
لغت نامه دهخدا
(شِ)
دنا ماریا. زن دن ژوان پادیلا، آنگاه که شارل کن شوهر او را مغلوب و مقتول ساخت این زن در برابر عساکر شارل کن مقاومتی مردانه کرد و ازین رو بشجاعت مشهور شد و آنگاه که در محاصره افتاد بگریخت و بمملکت پرتقال رفت و پس از مدتی توقف هم در آنجا وفات یافت
لغت نامه دهخدا
پاندورت، ظاهراً لغت سانسکریت است به معنی خون پاندو و آن رانزدیک به خون سیاوشان یا دم الاخوین گرفته اند، رجوع به صفحۀ 36 و 37 الجماهر بیرونی چاپ حیدرآباد شود
لغت نامه دهخدا
(نِ)
ناخوب. ناپسندیده. غیرمستحسن. قبیح. زشت. نانیکو. که نیکو نیست:
نکوکار و بادانش و داددوست
یکی رسم ننهد که آن نانکوست.
اسدی.
بر پشت من از زمانه تو می آید
وز من همه کار نانکو می آید.
خیام
لغت نامه دهخدا
مطلق دانه (از گندم جو ماش عدس وجز اینها)، آشی که بهنگام دندان بر آوردن کودک با گندم و ماش و عدس و جز آنها و کله و پاچه گوسفند پزند و بخانه های خویشان و دوستان فرستند دانکو
فرهنگ لغت هوشیار
ناخوب زشت: برپشت من اززمانه تو می آید وزمن همه کارنانکومی آید. (منسوب به خیام)
فرهنگ لغت هوشیار
جنبش ضد ارزش جوانان در غرب که با سر و وضع نامناسب و غیر معمول همراه است
فرهنگ فارسی معین