پاندورت، ظاهراً لغت سانسکریت است به معنی خون پاندو و آن رانزدیک به خون سیاوشان یا دم الاخوین گرفته اند، رجوع به صفحۀ 36 و 37 الجماهر بیرونی چاپ حیدرآباد شود
پاندورت، ظاهراً لغت سانسکریت است به معنی خون پاندو و آن رانزدیک به خون سیاوشان یا دم الاخوین گرفته اند، رجوع به صفحۀ 36 و 37 الجماهر بیرونی چاپ حیدرآباد شود
اندرون، درون، میان و داخل چیزی، باطن، ضمیر، خانه و حیاطی که عقب حیاط بیرونی ساخته شده و مخصوص زن و فرزند و سایر افراد خانوادۀ صاحبخانه بود، اندرونی، (حرف اضافه) در
اندرون، درون، میان و داخل چیزی، باطن، ضمیر، خانه و حیاطی که عقب حیاط بیرونی ساخته شده و مخصوص زن و فرزند و سایر افراد خانوادۀ صاحبخانه بود، اندرونی، (حرف اضافه) در
بلده ای به ایتالیا، در ونسی دارای 125000 تن سکنه، این شهر اسقف نشین و صاحب دانشگاه و کاخهای مجلل و کارخانه های ماهوت بافی و مولد تیت لیو مورخ و مانتگنا نقاش مشهور است موضعی به چهارفرسنگی مشرق و شمال فتح آباد
بلده ای به ایتالیا، در وِنسی دارای 125000 تن سکنه، این شهر اسقف نشین و صاحب دانشگاه و کاخهای مجلل و کارخانه های ماهوت بافی و مولد تیت لیو مورخ و مانتگنا نقاش مشهور است موضعی به چهارفرسنگی مشرق و شمال فتح آباد
به معنی اندرون باشد که مقابل بیرون است. (برهان قاطع) (از آنندراج) (از انجمن آرا) (از هفت قلزم). اندرون، مقابل بیرون. (ناظم الاطباء) : از آنجایگه شد به اندوی شهر که بردارد از روی شادیش بهر. فردوسی (از جهانگیری)
به معنی اندرون باشد که مقابل بیرون است. (برهان قاطع) (از آنندراج) (از انجمن آرا) (از هفت قلزم). اندرون، مقابل بیرون. (ناظم الاطباء) : از آنجایگه شد به اندوی شهر که بردارد از روی شادیش بهر. فردوسی (از جهانگیری)
در اساطیر یونانی نام نخستین زنی که وولکن آفرید و می نرو ربه النوع عقل وی را جان بخشید و به همه لطائف و هنرها بیاراست و ژوپیتر درجی بدو هدیه کرد که همه بدیها در آن پنهان بود و آنگاه به سرزمین اپی مته نخستین مرد فرستاد و او پاندر را بزنی کرد. اپی مته آن درج شوم بگشود و بدیها و عیوب که در آن نهفته بوددر جهان بپراکند و در آن درج جز امید چیزی بنماند. پاندر نزد یونانیان بمنزلۀ حوّای اسرائیلیان است
در اساطیر یونانی نام نخستین زنی که وولکن آفرید و می نِرو ربه النوع عقل وی را جان بخشید و به همه لطائف و هنرها بیاراست و ژوپیتر دُرجی بدو هدیه کرد که همه بدیها در آن پنهان بود و آنگاه به سرزمین اِپی مِتِه نخستین مرد فرستاد و او پاندُر را بزنی کرد. اِپی مِتِه آن درج شوم بگشود و بدیها و عیوب که در آن نهفته بوددر جهان بپراکند و در آن درج جز امید چیزی بنماند. پاندر نزد یونانیان بمنزلۀ حوّای اسرائیلیان است
پاندو، نام شخصیتی افسانه ای در روایات هندی منسوب به شنتن و جنگهای بسیاری بین اولاد او و اولاد کورو درگرفته بوده است و شهر کنوج به اولاد او منسوب است، رجوع به تحقیق ماللهند ص 52 و 64 و 97 و 191 و 201 شود
پاندو، نام شخصیتی افسانه ای در روایات هندی منسوب به شنتن و جنگهای بسیاری بین اولاد او و اولاد کورو درگرفته بوده است و شهر کنوج به اولاد او منسوب است، رجوع به تحقیق ماللهند ص 52 و 64 و 97 و 191 و 201 شود
دونده باپا پاکار پاکار، کسی که در مشاغل مختلف پی فرمانهای متعدد میرود چون پا دو مغازه پادو نانوایی، در حمامهای قدیم کسی که پس از ورود مشتری کفش ویرا زیر سکو میگذاشت و لنگی برای او پهن میکرد و لنگ دیگر بدو میداد تا ببندد و داخل حمام گرم شود
دونده باپا پاکار پاکار، کسی که در مشاغل مختلف پی فرمانهای متعدد میرود چون پا دو مغازه پادو نانوایی، در حمامهای قدیم کسی که پس از ورود مشتری کفش ویرا زیر سکو میگذاشت و لنگی برای او پهن میکرد و لنگ دیگر بدو میداد تا ببندد و داخل حمام گرم شود