جدول جو
جدول جو

معنی پالدم - جستجوی لغت در جدول جو

پالدم(دُ)
پاردم. قوشقون (ترکی). قشقون. قشقن. گوزبان:
ابروان چون پالدم زیر آمده
چشم را نم آمده تاری شده.
مولوی
لغت نامه دهخدا
پالدم
پاردم
تصویری از پالدم
تصویر پالدم
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پال دم
تصویر پال دم
تسمۀ عقب پالان که روی ران ستور در زیر دم قرار می گیرد، پاردم، رانکی، قشقون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاردم
تصویر پاردم
تسمۀ عقب پالان که روی ران ستور در زیر دم قرار می گیرد، رانکی، قشقون، پال دم
فرهنگ فارسی عمید
(دُ)
ثفر. (دهار) (منتهی الارب). زیردمی. رانکی. (برهان). قشقون. گوزبان، دوالی از ساز اسب که به زیر دم اوفتد. چرمی باشد پهن که بر پس پالان چاروا دوزند و برپس ران چاروا اندازند و بعضی گویند چرمی باشد که برپس زین اسب بندند و بر زیر دم اسب اندازند و این اصح ّ است. (برهان). معنی ترکیبی، ریسمان دم، یعنی ریسمانی که در دم حیوانات کنند چه پال بمعنی ریسمان است. (فرهنگ رشیدی) : یزدجرد... خود برخاست وبیرون آمد و فراز اسب شد و او را بنواخت اسب خاموش شد تا او را بزین درآورد و تنگ برکشید و لگام بر سر کرد و خواست که پاردم درافکند اسب هر دو پای بر سینه اش زد و درهم شکست و یزدجرد بیفتاد و بمرد. (تاریخ طبری ترجمه بلعمی). اسبی بلند برنشستی با بناگوش و زیربند و پاردم و ساخت آهن سیمکوفت. (تاریخ بیهقی).
گر همچو بحر موج زند رزمگه بخون
مر بارۀ تو را نرسد تا بپاردم.
مسعودسعد.
شاه عالم چون برزم آن سپاه آورد روی
اسبشان را در هزیمت پاردم گردد عنان.
معزی.
اگر ریش خواجه ببرّند پاک
رسنگربخرّد به بسیار چیز
که تا پاردم سازد از بهر آنک
بود پاردم بر گذرگاه تیز.
سنائی.
پاردم خر کشید زیر و بخر گفت
سر مکش از من که فیلسوف جهانم.
سوزنی.
خط امان من است این قصیدۀ غرّا
که بیش ازین نکنم کار پاردم خر را.
سوزنی.
گوید خر امیره ای با سهل دیلمم
او کرده پار پاردم من فراخ و تنگ.
سوزنی.
پشت او خم گشت همچون پشت خم
ابروان بر چشم همچون پاردم.
مولوی.
واعظ شهر بین که چون لقمۀ شبهه میخورد
پاردمش درازباد این حیوان خوش علف.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(دِ)
نام جشنهائی در یونان قدیم
لغت نامه دهخدا
(لِ)
شهری از ایتالیا. کرسی ایالت و عاصمۀ قدیم صقلیه، دارای 346000 تن سکنه و دانشگاه. تجارت خشکبار و شراب این شهر رواج دارد و دارای دو بندر و ابنیۀ زیباست. قتل عام وپرها ی صقلیه در پالرم بسال 1282م. / 680 هجری قمریصورت گرفت جمعیت پالرم و ایالت آن 804000 تن است
لغت نامه دهخدا
نام دو مقیاس طول که یکی 0/225 متر و دیگری 0/029 متر بود، واحد مقیاس طول در ایتالیای قدیم که در نواحی مختلف متفاوت است
لغت نامه دهخدا
چرمی که بر زین یا پالان میدوزند و زیر دم اسب یا پس ران چارپا میاندازند رانکی قشقون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاندم
تصویر پاندم
نام جشنهائی در یونان قدیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاردم
تصویر پاردم
((دُ))
چرمی که بر عقب زین یا پالان می دوزند و زیر دم اسب می اندازند
فرهنگ فارسی معین
استراحت کوتاه به هنگام کار یا راه رفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
ظرفی است چوبی و مدرج به شکل ملاقه که برای اندازه گیری حجم
فرهنگ گویش مازندرانی
تور ماهیگیری در ساحل کم عمق دریا با قیم های چوبی
فرهنگ گویش مازندرانی