جدول جو
جدول جو

معنی پالایش - جستجوی لغت در جدول جو

پالایش
تصفیه
تصویری از پالایش
تصویر پالایش
فرهنگ واژه فارسی سره
پالایش
پالودن تصفیه صافی کردن، توسعا وضع خط تصفیه (گناه و مانند آن)، آنچه بدان چیزی صافی کنند چون کفگیر حلواییان و مانند آن پالاوان پالاون پالونه، تراوش ترابش زهیدن زهش نتع، دفع کثافات بدن دفع فضول استفراغ ترشح، پارگینی که در فاضل آب حمام گرد آید گند آب حمام. یا پالایش نفت. تصفیه نفت. صافی کردن، تصفیه
فرهنگ لغت هوشیار
پالایش
صاف کردن، صافی کردن، تصفیه
تصویری از پالایش
تصویر پالایش
فرهنگ فارسی عمید
پالایش
((یِ))
تصفیه کردن، صاف کردن
تصویری از پالایش
تصویر پالایش
فرهنگ فارسی معین
پالایش
Refinement
تصویری از پالایش
تصویر پالایش
دیکشنری فارسی به انگلیسی
پالایش
улучшение
دیکشنری فارسی به روسی
پالایش
Verfeinerung
دیکشنری فارسی به آلمانی
پالایش
удосконалення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
پالایش
udoskonalenie
دیکشنری فارسی به لهستانی
پالایش
精炼
دیکشنری فارسی به چینی
پالایش
refino
دیکشنری فارسی به پرتغالی
پالایش
affinamento
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
پالایش
refinamiento
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
پالایش
raffinement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
پالایش
verfijning
دیکشنری فارسی به هلندی
پالایش
การปรับปรุง
دیکشنری فارسی به تایلندی
پالایش
pemurnian
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
پالایش
تحسينٌ
دیکشنری فارسی به عربی
پالایش
परिष्करण
دیکشنری فارسی به هندی
پالایش
שִׁיּוּף
دیکشنری فارسی به عبری
پالایش
精錬
دیکشنری فارسی به ژاپنی
پالایش
정제
دیکشنری فارسی به کره ای
پالایش
rafine etme
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
پالایش
uboreshaji
دیکشنری فارسی به سواحیلی
پالایش
পরিশোধন
دیکشنری فارسی به بنگالی
پالایش
بہتری
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پالایشگه
تصویر پالایشگه
پالایشگاه تصفیه خانه محل تصفیه نفت و امثال آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پالایشگر
تصویر پالایشگر
تصفیه کننده صافی کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پالایشگر
تصویر پالایشگر
((یِ گَ))
تصفیه کننده، صافی کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پالایه
تصویر پالایه
فیلتر، صافی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پالایه
تصویر پالایه
آنچه بدان چیزی را صافی کنند پالونه صافی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پالایه
تصویر پالایه
ظرف سوراخ سوراخ که چیزی در آن صاف کنند، صافی، آبکش، پالونه، پالاون، پالوانه، ترشی پالا، راوق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پالاش
تصویر پالاش
آلوده شدن پای بگل ولای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پالاش
تصویر پالاش
آلودگی، برای مثال چو پا لغز و پالاش دارد گلت / مرنجان دلی تا نرنجد دلت (امیرخسرو - رشیدی - پالاش)، آلوده شدن پا به گل و لای
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پالایشگاه
تصویر پالایشگاه
تصفیه خانه
فرهنگ واژه فارسی سره