- پارگک
- پاره خرد سخت اندک، کمی
معنی پارگک - جستجوی لغت در جدول جو
- پارگک
- تکۀ کوچک از چیزی، اندک
- پارگک ((رَ گَ))
- پاره خرد، سخت اندک، کمی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دریدگی کهنگی انخراق، جزئیت جز بودن، قحبگی. گودالی که در آن آبهای ناپاک گرد آید از آب حمام مطبخ سرای غسلخانه و جز آن گنداب مرداب منجلاب، خندق گونه ای که برگرد شهر برای گرد آمدن آبهای آلوده می ساختند، مزبله
واحد اندازه گیری فواصل کیهانی، برابر با حدود ۲۶/۳ سال نوری
دریدگی، پاره بودن
محوطه درخت دار، باغ مشجر انگلیسی پردیس پردیسه، ایستمانی
تفرجگاهی باغ مانند با محوطۀ وسیع و پر درخت
توقف اتومبیل در یک محل
توقف اتومبیل در یک محل
باغ وسیع پر درخت برای گردش و شکار، محفظه ای توری برای نگه داری بچه های کوچک، مانک (واژه فرهنگستان)
توقف اتومبیل ها و دیگر وسایل نقلیه