جدول جو
جدول جو

معنی پارم - جستجوی لغت در جدول جو

پارم
از بلاد ایتالیا که تا سال 1859 م، 1275/ هجری قمری پایتخت دوک نشین پارم و پلزانس بود و امروز کرسی ایالتی است بهمین نام بر ساحل پارما دارای 58000 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
پارم
روستایی از دهستان عشرستاق هزارجریب بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پارس
تصویر پارس
(پسرانه)
نام قومی از اقوام آریایی که در قسمت جنوبی ایران سکونت کرده بودند، نام ناحیه ای که قوم پارس درآنجا سکونت کرده بودند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از صارم
تصویر صارم
(پسرانه)
شمشیر تیز، قطع کننده، برنده، مرد دلیر، دلاور
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پارج
تصویر پارج
تاجریزی، گیاهی پایا علفی پرشاخه و بالارونده با برگ های پهن و دندانه دار، گل های سفید و میوه های ریز و سرخ رنگ شبیه دانۀ انگور که در کنارۀ جنگل ها و ساحل رودخانه ها می روید و بلندیش تا دو متر می رسد، جوشاندۀ ساقه های آن در طب قدیم به عنوان معرق و تصفیه کنندۀ خون در طب به کار می رفته، انگور روباه، روباه رزک، روباه رزه، روباه تربک، روس انگروه، روس انگرده، سکنگور، سگنگور، سگ انگور، روپاس، بارج، اورنج، اولنج، عنب الثعلب، لما، ثلثان، تاجریزی پیچ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تارم
تصویر تارم
طارم، خرگاه، سراپرده، گنبد، خانۀ چوبی، نردۀ چوبی یا فلزی، چوب بستی که برای تاک درست می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاردم
تصویر پاردم
تسمۀ عقب پالان که روی ران ستور در زیر دم قرار می گیرد، رانکی، قشقون، پال دم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بارم
تصویر بارم
دیلم، میلۀ آهنی ضخیم برای سوراخ کردن یا حرکت دادن چیزهای سنگین، بیرم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پارس
تصویر پارس
قومی آریایی نژاد که در زمان قدیم در پارس و عیلام سکنی اختیار کرده و مرکّب از چند قبیلۀ برزگر و چند قبیلۀ صحرانشین بودند
بانگ سگ در موقع حمله، عوعو
پارس کردن: عوعو کردن سگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پارک
تصویر پارک
تفرجگاهی باغ مانند با محوطۀ وسیع و پر درخت
توقف اتومبیل در یک محل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طارم
تصویر طارم
خرگاه، سراپرده، گنبد، خانۀ چوبی، نردۀ چوبی یا فلزی، چوب بستی که برای تاک درست می کنند
طارم اخضر: کنایه از آسمان
طارم اطلس: کنایه از آسمان، طارم اخضر
طارم اعلی: کنایه از آسمان، فلک، عرش برین
طارم فیروزه: کنایه از آسمان، طارم اخضر
طارم نیلگون: کنایه از آسمان، طارم اخضر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تارم
تصویر تارم
خانه چوبی، سرا پرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غارم
تصویر غارم
تاوان پرداز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عارم
تصویر عارم
سخت، روز سرد، مرد پلید، شوخ، بد خوی گزند رسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طارم
تصویر طارم
خانه را گویند که از چوب سازند، خرگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تیغ برنده، مرد رسا، شیر بیشه برنده (شمشیر)، مرد دلیر دلاور، جمع صوارم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شارم
تصویر شارم
فرانسوی دلبری دلربایی دلارایی، ارژن درخت ارژن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خارم
تصویر خارم
رها کننده، سرد، بد کاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پارت
تصویر پارت
پرنده ای حلال گوشت اندازه کبک که دارای منقار دراز است
فرهنگ لغت هوشیار
چرمی که بر زین یا پالان میدوزند و زیر دم اسب یا پس ران چارپا میاندازند رانکی قشقون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پارچ
تصویر پارچ
ظرف آبخوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پارس
تصویر پارس
آواز سگ، عوعو، هفهف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاره
تصویر پاره
رقعه، وصله، هر چیز بریده و شکافته، رشوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پارو
تصویر پارو
آلتی چوبین که با آن برف می روبند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پارک
تصویر پارک
محوطه درخت دار، باغ مشجر انگلیسی پردیس پردیسه، ایستمانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جارم
تصویر جارم
فراهم آورنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بارم
تصویر بارم
((رِ))
جدول یا مقیاس تعیین شده برای نمره گذاری، شمارک (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاره
تصویر پاره
((رِ))
رشوه، ارمغان، نوعی حلوا، پیشکش، هدیه، بهر، بخش، قطعه، تکه، پینه، وصله، دارای پارگی، شکافته، نادوشیزه، گرز آهنین، پول، مسکوک، کود، باج، خراج، دل عزیز ترین
فرهنگ فارسی معین
آلتی چوبی (مانند بیل) که با آن برف را از پشت بام یا پیاده روها می روبند، ابزاری برای راندن قایق (بدون موتور)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پارو
تصویر پارو
((رُ))
پیر زال، زن پیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پارک
تصویر پارک
باغ وسیع پر درخت برای گردش و شکار، محفظه ای توری برای نگه داری بچه های کوچک، مانک (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پارک
تصویر پارک
توقف اتومبیل ها و دیگر وسایل نقلیه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پارس
تصویر پارس
فارس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پاره
تصویر پاره
قسمت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تارم
تصویر تارم
آلاچق
فرهنگ واژه فارسی سره