جدول جو
جدول جو

معنی پارلمان - جستجوی لغت در جدول جو

پارلمان
مجلس عوام، مجلس شورا، انجمن بزرگان مملکت
تصویری از پارلمان
تصویر پارلمان
فرهنگ لغت هوشیار
پارلمان
((لُ))
مجلس نمایندگان که وظیفه قانون گذاری را در کشور به عهده دارد
تصویری از پارلمان
تصویر پارلمان
فرهنگ فارسی معین
پارلمان
مجلس نمایندگان ملت در کشورهای مشروطه و جمهوری که در آنجا قوانین را تصویب می کنند و به کارهای قوۀ مجریه رسیدگی می کنند
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پارلمانتر
تصویر پارلمانتر
فرانسوی گزینار
فرهنگ لغت هوشیار
نظام سیاسی که در آن یک یا چند مجلس وجود دارد. مانند انگلستان که دارای مجلس اعیان (لردها) و مجلس عوام است، اعتقاد به داشتن مجالس قانون گذاری
فرهنگ فارسی معین
سیستم حکومتی که در آن قوۀ مجریه با رای اکثریت نمایندگان پارلمان انتخاب می شوند و هرگاه که پارلمان از هیئت دولت سلب اعتماد کند نخست وزیر باید استعفا کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پانسمان
تصویر پانسمان
زخم بندی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پادامان
تصویر پادامان
آن قسمت از دامن که بزمین نزدیکتر است
فرهنگ لغت هوشیار
یک قسمت از عمارت که شامل چند اتاق با سرویسکه یک خانواده در آن زندگی کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آپارتمان
تصویر آپارتمان
سراچه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پاراوان
تصویر پاراوان
دیواری که از تخته یا پارچه درست کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پانسمان
تصویر پانسمان
مرهم گذاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دپارتمان
تصویر دپارتمان
استان، ایالت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرلومان
تصویر پرلومان
فرانسوی برداشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دپارتمان
تصویر دپارتمان
بخشی از یک مجموعه که خدمات خاصی را انجام می دهند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پانسمان
تصویر پانسمان
پوشش پارچه ای که برای محافظت از زخم روی آن بسته می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آپارتمان
تصویر آپارتمان
((تِ))
ساختمان، عمارت، ساختمان مجزا و مستقل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاراوان
تصویر پاراوان
تجیر، دیوار مانندی که از تخته و پارچه ساخته می شود و به وسیله آن قسمتی از اتاق، مغازه و... را از قسمت دیگر جدا می کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پانسمان
تصویر پانسمان
((س ِ))
شستن و بستن زخم و جراحت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دپارتمان
تصویر دپارتمان
((دِ تِ))
بخش سازمان یافته اداری، بخش یا قسمتی از یک مؤسسه (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
دیواری قابل جابجا شدن که از تخته و پارچه ساخته می شود و به وسیلۀ آن قسمتی از یک فضا را از قسمت دیگر جدا می کنند
فرهنگ فارسی عمید
ساختمانی که معمولاً دارای چندین طبقه است و به واحدهای مجزایی تقسیم می شود، هر یک از این واحدها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دپارتمان
تصویر دپارتمان
Department
دیکشنری فارسی به انگلیسی