- پادوسانیدن
- چسباندن الصاق کردن
معنی پادوسانیدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چیزی را بچیزی چسبانیدن، خود را بکسی وابستن
بپوسیدن داشتن پوسیده کردن تغییر دادن صورت چیزی اعم از تر و خشک یا گذرانیدن زمان بر او یا بحیله ای. یا هفت کفن پوسانیده. دیریست که مرده، مدتی بر او گذشته
چسبانیدن، چیزی را با چسب به چیز دیگر چسباندن، برای مثال بر آن صورت چو صنعت کرد لختی / بدوسانید بر ساق درختی (نظامی۲ - ۱۳۴) ، خود را به کسی وابستن یا چسباندن