جدول جو
جدول جو

معنی پاتیسا - جستجوی لغت در جدول جو

پاتیسا
پی تسا تی ساپه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پاتیرا
تصویر پاتیرا
(پسرانه)
فراوانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فاتیما
تصویر فاتیما
(دخترانه)
فاطیما، نام شهری در اروپا که حضرت فاطمه در آنجا ظهور کرده است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تاتینا
تصویر تاتینا
(دخترانه)
پرنده ای شکاری
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پشتیسار
تصویر پشتیسار
(پسرانه)
یاور (نگارش کردی: پشتیار)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ماهتیسا
تصویر ماهتیسا
(دخترانه)
در گویش مازندران ماه تنها
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لاریسا
تصویر لاریسا
(دخترانه)
نام شهری در کنار دجله
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نانیسا
تصویر نانیسا
(دخترانه)
نام روستایی در نزدیکی مراغه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پاتیناژ
تصویر پاتیناژ
ورزشی که در پیست مخصوص و با کفش هایی که زیر آن تیغه دارد، روی یخ سر می خورند و حرکات نمایشی انجام می دهند
فرهنگ فارسی عمید
شتابزدگی، تعجیل، پارنج، پامزد، و صاحب برهان گوید بزبان زند و پازند بهمین معنی آمده است
لغت نامه دهخدا
سیرّا پاریما یکی از ارتفاعات بزرگ ناحیۀ کوهستانی امریکای جنوبی که هنوز کاملا مکشوف نیست و از آن رودهای ارنوک و ریوبرانکو سرچشمه میگیرد، مهمترین قلل این رشته جبال به ارتفاع 2000 گز میرسد و سرحد میان کشور ونزوئلا و برزیل است
یا دریاچۀ سفید و یا آموکو، دریاچۀمشهور در تاریخ افسانه ای و موهوم کشور الدورادو
لغت نامه دهخدا
(پُ)
مرداب پمتینا، ناحیه ای است مردابی در ایالت روم که سابقاً حاصل خیز بوده و 23 شهر آباد در آن ناحیه وجود داشته است. (حواشی تمدن قدیم فلسفی)
لغت نامه دهخدا
رجوع به ثافسیا و ثفسیا شود
لغت نامه دهخدا
(نُ)
خوزه. مرد سیاسی اسپانیائی مولد بسال 1667م. مطابق با 1078 هجری قمری در میلان. وفات در سنۀ 1736 مطابق با 1149 هجری قمری و وی برای رهائی اسپانیا از انحطاط کوشش بسیار کرده است
لغت نامه دهخدا
دوم، یکی از خانان کریمه و پسر دولتگرای خان است. وی درزمان خانی برادر ارشدش محمدگرای، با او به محاربۀ ایران رفته و در موقع عودت خان مشارالیه ثبات قدم نمود و از عثمان پاشا جدا نگردید و در نتیجه ایرانیان وی را در اثنای جنگ اسیر کردند. و او پس از هفت سال اسارت بفرار موفق گردید و از حسن اتفاق بمحض ورود به کشور، برادر دیگرش اسلام گرای خان درگذشت و به سال 996 هجری قمری به خانی کریمه برگماشتند. پس برادرش فتح گرای را به منصب قالغائی و برادر دیگر او بخت گرای پسر عادل گرای را به منصب نورالدینی منصوب ساخت بعدها در زمان سلطان محمد ثالث در محاربۀ اکری بمناسبت ابراز لیاقت و دخالت صدراعظم سنان پاشا سردار لشکر تاتار قالغای فتح گرای به خانی کریمه تعیین گردید و صاحب ترجمه از کار حکمرانی منفصل شد و به سینوب عزیمت کرد، ولی متعاقباً سنان پاشا معزول و سلفش ابراهیم پاشا بصدارت منصوب گردید و در نتیجه غازی گرای دوباره به مقام خانی خود برگشت، و در خلال این احوال منصب قالغائی ونورالدینی را پیاپی عوض و بعضی افراد خاندانش را اعدام میکرد، و تکلفات جدید وضع و بموقع اجرا می گذارد و مردم از این کارها خشنود نبودند، لکن از طرف دیگر در محاربات واقعه لیاقت و شایستگی بسیار ابراز کرد ودر اثر خدمات سنجاق سلستره را بعنوان آرپه لق به وی توجیه نمودند، و بنام مخارج شخصی سی هزار دینار بدو تخصیص دادند. وی یک قلعۀ استوار با اموال غنائم به نام غازی کرمان بنا نهاد و بسال 6 هجری قمری در 55سالگی از مرض طاعون درگذشت و در شهر باغچه سرای در آرامگاه پدرش وی را به خاک سپردند. در دفعۀ اول هشت سال و ده ماه و در دفعۀ دوم یک سال و سه ماه یعنی رویهمرفته ده سال و یک ماه خانی کرده و مردی عالم و ادیب بود و در سه زبان ترکی و فارسی و عربی اشعار و منشآتی دارد. به علم هیأت و موسیقی هم انتساب داشته و در آن تألیفاتی بسیار دارد جرأت و جسارت وی به درجۀ اعلی بوده و با این وصف خونخواری و جاه طلبیش هم قابل انکار نیست. از اوست:
رایته میل ایدرز قامت دلجویرینه
طوغه دل باغلامشزکاکل خوشبویرینه.
(قاموس الاعلام ترکی).
غازی گرای خان تاتار پسر دولت گرای خان بن اسلام گرایخان بن دولت گرای خان نبیرۀ سنگلی گرای خان بوده و نسب این طایفه به چنگیزخان می پیوندد و در مملکت قرم که ملکی است در میانۀ روم و روس سالها پادشاهی کرده اند و دارالملک آنها باغچه سرای و آن نام شهری است که چون باتو خاتون ساخته آن را شیراز باتو خوانند وغالب این طبقه مسلمان و تابع سلاطین عثمان بوده اند وهمیشه به حمایت دولت عثمانی به محاربۀ سلاطین ایران می آمده اند وقتی غازی گرای گرفتار لشکر صفویه شده هفت سال در قلعۀ قهقهه محبوس بوده و این رباعی را در حبس گفته:
تا بوده غم و شادی حرمان بوده
زین گونه گذشته تا که دوران بوده
ما تجربه کردیم که در ملک شما
راحت همه در قلعه و زندان بوده.
(مجمع الفصحاء ج 1 ص 41).
غازی گرای دوم پسر دولت گرای اول از حکمرانان قرم است که از سال 996 تا 1002 و بار دوم از سال 1002 تا 1017 هجری قمری در آنجا حکومت داشته است. مؤلف تذکرۀ مجمع الخواص آرد (صص 19-20) : غازی گرای خان، از زمان چنگیز تاکنون چنین جوانی بر تخت سلطنت ننشسته است. در حقیقت کسی دیده نشده که مانند او جامع اوصاف کمال باشد. دلیریهایی که هنگام گرفتاری در دست لشکر قزلباش مانند رستم دستان و سام نریمان از خود نشان داده، محتاج بشرح و بیان نیست. در جود و کرم حاتم به پایۀ شاگردیش نمیرسید. در فن موسیقی مهارت دارد وبه اقسام ساز آشناست قلم اگر سالها بنویسد نمیتواندشرح اوصاف حمیدۀ او را به پایان برساند. رباعی ذیل را در ترجیح حبس قلعه بمنصب ناشایست خوب گفته است:
تا بوده غم و شادی و حرمان بوده
زین گونه گذشته تا که دوران بوده
ما تجربه کردیم که در ملک شما
راحت همه در قلعه و زندان بوده.
(مجمع الخواص ص 195)
لغت نامه دهخدا
دانه برافشان، چچ، طبقی از چوب به هیأت برهونی که غله بدان افشانند پاک کردن را، پاتین، رجوع به پاتنی شود
لغت نامه دهخدا
رودخانه ای به امریکای جنوبی در کشور کلمبیا که از میان کردیلر مرکزی و غربی سرچشمه میگیرد و به اقیانوس کبیر میریزد، دلتای آن دارای یازده شاخه و طولش 480000 گز است
لغت نامه دهخدا
نوعی پارچۀ ریزباف و نازک
لغت نامه دهخدا
عمل لغزیدن و سریدن با پاتن، رجوع به پاتن شود
لغت نامه دهخدا
نومید مشو. آن در مجلس برآن که لاتیاس، وین در میدان براین که لاتامن. (بنقل لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاتیساژ
تصویر کاتیساژ
فرانسوی اهار، پرادخت (لمعان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پتیسار
تصویر پتیسار
از اول تا انتها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثافیسا
تصویر ثافیسا
سریانی شلم (ازدوی سداب)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باتیست
تصویر باتیست
نوعی پارچه نخی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاریسی
تصویر پاریسی
منسوب به پاریس از مردم پاریس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاریلا
تصویر پاریلا
آب کوپیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاترسک
تصویر پاترسک
پا ترس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاتریس
تصویر پاتریس
لقب مشاوران مخصوص امپراتوران روم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاتیله
تصویر پاتیله
دیگ دهن فراخ حلواپزان، دیگ (مطلقا)
فرهنگ لغت هوشیار
(قلمکار) در اصطلاح قلمکار سازان اصفهان جوشاندن پارچه قلمکار که با دو رنگ سیاه و قرمز منقش شده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاتیناژ
تصویر پاتیناژ
فرانسوی سرش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاتینی
تصویر پاتینی
پاتنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاتیس
تصویر پاتیس
فرانسوی پرندیس از پارچه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاتیناژ
تصویر پاتیناژ
نوعی اسکی روی یخ
فرهنگ فارسی معین
در اصطلاح قلمکار سازان جوشاندن پارچه قلمکار که با دو رنگ سیاه و قرمز منقش شده باشد
فرهنگ فارسی معین