جدول جو
جدول جو

معنی پاتکی - جستجوی لغت در جدول جو

پاتکی
نوک پا
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

دو صندق چوبی روباز که سابقاً به دو پهلوی اسب یا قاطر می بستند و دو تن مسافر در آن می نشستند، کجاوۀ بی سقف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاکی
تصویر پاکی
پاک بودن، پاکیزگی، برای مثال شب سیاه بدان زلفکان تو ماند / سپیدروز به پاکی رخان تو ماند (دقیقی - ۹۷)، کنایه از پاکدامنی، عفت، استره، تیغ سرتراشی، چاقوی کوچکی که هنگام حجامت و خون گرفتن پوست بدن را با آن خراش می دهند
فرهنگ فارسی عمید
(تِ)
چچ. آلتی چوبین چون پنجۀ انسان با دستۀ بلندکه در خرمن ها بدان غله برافشانند و کاه از دانه جدا کنند. پتنی. غله برافشان. و در لهجۀ شهمیرزاد (دیهی بر چهارفرسنگی شمال شرقی سمنان) ، هشتالم. پنجه. شنه، سینی چوبین بر گونۀ برهونی که غله بدان افشانند. غله برافشان. دانه برافشان. پرپاش
لغت نامه دهخدا
(پَ تَ)
در تداول عوام، بی تعقل. بی اندیشه.
- پرتکی گفتن، پرتکی جواب دادن
لغت نامه دهخدا
(لَ)
از سانسکریت پالی یانکا، کجاوۀ بی سقف
لغت نامه دهخدا
عنوان رئیس شهر در سومر، و مردم این شهر عقیده داشتند که پاتسی ها امور شهرها را بر وفق میل خدایان اداره میکنند و بنابراین پاتسی ها پادشاهان کوچکی بودند که امور مذهبی و کشوری و لشکری شهر را دردست داشتند، رجوع به ایران باستان ج 1 ص 115 شود
لغت نامه دهخدا
(زُ)
از قبائل چادرنشین اطراف طهران و ساوه و زرند و قزوین، دارای یکصد خانوار و ییلاق آنان کوههای شمال البرز و قشلاق خاتون آباد است
لغت نامه دهخدا
(تُ)
برهنه پای. تهی پای: و مستحب آن است که در مکه پاتهی رود. (تفسیر ابوالفتوح رازی).
پاتهی گشتن به است از کفش تنگ
رنج غربت به که اندر خانه جنگ.
مولوی
لغت نامه دهخدا
تصویری از پاتهی
تصویر پاتهی
پابرهنه بدون کفش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاکی
تصویر پاکی
عفت، پاکیزگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرتکی
تصویر پرتکی
بی اندیشه بی فکر و تعقل: پرتکی چیزی گفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پالکی
تصویر پالکی
کجاوه بدون سقف
فرهنگ لغت هوشیار
آلتی چوبین و پنجه مانند که بدان خرمن باد دهند، سینی چوبی برای پاک کردن و افشاندن غله چچ پتنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پالکی
تصویر پالکی
((لَ))
کجاوه بی سقف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاتک
تصویر پاتک
((تَ))
حمله ای در پاسخ به حمله دشمن، ضد حمله
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاکی
تصویر پاکی
وضع یا کیفیت پاک بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاکی
تصویر پاکی
Pureness, Purity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پاکی
تصویر پاکی
pureté
دیکشنری فارسی به فرانسوی
نیم تنه ی بی آستین نمدین و زمخت که چریک ها و جنگجویان پیاده
فرهنگ گویش مازندرانی
معلق زدن، پشتک وارو زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
ابزاری که جهت ایجاد نقش بر روی نان از آن استفاده شوداین وسیله
فرهنگ گویش مازندرانی
فرش کوچک در ورودی اتاق، پارچه ی کهنه ای که در گذشته جلوی
فرهنگ گویش مازندرانی
چیزی را با نوک پا زدن، اخراج نمودن کسی یا از کار یا عملی
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از پاکی
تصویر پاکی
чистота
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پاکی
تصویر پاکی
Reinheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پاکی
تصویر پاکی
чистота
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پاکی
تصویر پاکی
czystość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پاکی
تصویر پاکی
纯净 , 纯洁
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پاکی
تصویر پاکی
pureza
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پاکی
تصویر پاکی
purezza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پاکی
تصویر پاکی
pureza
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پاکی
تصویر پاکی
zuiverheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پاکی
تصویر پاکی
ความบริสุทธิ์
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از پاکی
تصویر پاکی
kemurnian
دیکشنری فارسی به اندونزیایی