جدول جو
جدول جو

معنی پائیزی - جستجوی لغت در جدول جو

پائیزی
خریفی، خزانی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پاکیزگی
تصویر پاکیزگی
پاک بودن، دور بودن از آلودگی های اخلاقی، پاکی، طهارت، نظافت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پابازی
تصویر پابازی
پای کوبی، پاکوبی، رقص، برای مثال معلم چون کند دستان نوازی / کند کودک به پیشش پای بازی (فخرالدین اسعد - ۱۳۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاییزی
تصویر پاییزی
مربوط به پاییز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناچیزی
تصویر ناچیزی
ناچیز بودن، کوچکی، بی ارجی، بی قدری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاکیزه
تصویر پاکیزه
پاک، تمیز، کنایه از بی آلایش، صاف، صافی، بی غش
پاکیزه کردن: پاک کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاییزه
تصویر پاییزه
مربوط به پاییز، مناسب برای پاییز مثلاً لباس پاییزه، زراعتی که حاصل آن در فصل پاییز به دست آید، ویژگی محصولاتی که در پاییز کشت می شود مثلاً کشت پاییزه
فرهنگ فارسی عمید
(زیِ نَ سَ)
مجدالدین محمد الپائیزی النسوی. از شعرای عصر سلطان علاءالدین محمد خوارزمشاه (596- 617 هجری قمری) است. محمد عوفی درلباب الالباب آورده است که: در شهور سنۀ ست مائه او را در نسا دیدم و شاهنشاهنامه ای می ساخت و وقایع سلطان خوارزمشاه را نظم میکرد. او را قصائد و مقطعات کمتراست اما رباعیات ایهام و ذوالوجهین بسیار است و همه مطبوع و بیتی چند ایراد کرده آمد. می گوید، رباعی:
باشد که خدای روزگاری بدهد
وین واقعه را سرو کناری بدهد
پیراهن کاغذین کنم پیش خطت
تا با خط تو مرا قراری بدهد.
#
در پیش تو گر بگریم ای دلدارم
تا ظن نبری که از تو در آزارم
خط تو که دود آتش نیکوئی است
در چشم من آمد آب از آن می بارم.
#
در مجلس تو هرکه دمی ساغر زد
پا از شرف و قدر بر اوج خور زد
با دست تو بسیار بکوشید شها
دریا، چو توان نداشت کف بر سر زد.
#
دردا که دمی یار در راز نزد
با من نفسی بوصل دمساز نزد
هر تیر جفا که داشت بر سینۀ من
زد تا پر و هیچیک بمن باز نزد.
و هم او راست وقتی در پیش معشوقه میگریست و معشوقه بآستین اشک از رخسار او می سترد، رباعی:
اشک من اگر ستردی ای عهدشکن
بس منت نیست زآستینت بر من
چون کار تو آب روی بردن باشد
بر روی من آب کی توانی دیدن ؟
(لباب الالباب ج 2 صص 345-346)
لغت نامه دهخدا
خزان، خریف، برگ ریزان، تیر، تیرماه، بادبیز، بادبز، سفیدبری، (برهان)، و آن مدت ماندن آفتاب است در بروج میزان و عقرب و قوس، سومین فصل سال، و کلمه پائیز با اینکه میان عامه بسیار متداول است در نظم و نثر فصحا یافته نشد،
- پائیز عمر، روزگار پیری،
- امثال:
جوجه را در پائیز میشمارند، یعنی جوجه های بهاره تا بپائیز رسند برخی در چاه و چاله افتد و بعضی را مرغان شکاری و شغال و روباه رباید و مثل در نظایر این مورد مستعمل است، نظیر: گوسفند را در آغل شمارند
لغت نامه دهخدا
(زَ / زِ)
پایزه. فرمانی بود که پادشاهان به کسی میدادند تا به هر جای که رود همه فرمانبردار وی باشند. برای شواهد رجوع به کلمه پایزه شود. و در کتب، پائیزه به این معنی دیده نشد و بمتابعت فرهنگ نویسان ضبط کردیم
لغت نامه دهخدا
(زَ/ زِ)
پائیزی. مقابل بهاره: کشت پائیز
لغت نامه دهخدا
منسوب به پائین
لغت نامه دهخدا
بخشی کوچک از ایل دفرانس که کرسی آن لوور (سن ا اواز) است
لغت نامه دهخدا
تصویری از پاریسی
تصویر پاریسی
منسوب به پاریس از مردم پاریس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناچیزی
تصویر ناچیزی
کوچکی و خردی، فقر، بینوائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هائیتی
تصویر هائیتی
هرفصل ارکتاب (یسنا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاکیزگی
تصویر پاکیزگی
پاکی طهارت نظافت لطافت طهر صفا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاکیزه
تصویر پاکیزه
تمیز، بی آلایش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاریزین
تصویر پاریزین
فرانسوی پاریسی (سعید نفیسی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پائیدن
تصویر پائیدن
توقف کردن، ماندن
فرهنگ لغت هوشیار
یکی از مواد کار و برنامه رشته مجسمه سازی در هنرستانها و آن ساختن پا بوسیله گل و موم و غیره است از روی مدل زنده مقابل دست سازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاییزه
تصویر پاییزه
پاییزی مقابل بهاره: کشت پاییزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پائیزه
تصویر پائیزه
پایزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پابازی
تصویر پابازی
رقص
فرهنگ لغت هوشیار
(قلمکار) در اصطلاح قلمکار سازان اصفهان جوشاندن پارچه قلمکار که با دو رنگ سیاه و قرمز منقش شده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاتینی
تصویر پاتینی
پاتنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پائیز
تصویر پائیز
پاییز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاییزی
تصویر پاییزی
خزانی خریفی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاکیزه
تصویر پاکیزه
((زِ))
پاک، نظیف، طاهر، منزه، مقدس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاکیزگی
تصویر پاکیزگی
((زِ))
پاکی، طهارت، نظافت
فرهنگ فارسی معین
در اصطلاح قلمکار سازان جوشاندن پارچه قلمکار که با دو رنگ سیاه و قرمز منقش شده باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاییزه
تصویر پاییزه
((زِ))
پاییزی، کشت پاییزه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاپیچی
تصویر پاپیچی
اصرار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پاد زی
تصویر پاد زی
آنتی بیوتیک
فرهنگ واژه فارسی سره
پئیزی، پییزی
فرهنگ گویش مازندرانی