جدول جو
جدول جو

معنی وینه - جستجوی لغت در جدول جو

وینه
(یَ نَ / نِ)
دهی است از دهستان عثمانوند بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان. 270 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دینه
تصویر دینه
(دخترانه)
انتقام یافته، نام دختر یعقوب (ع) و خواهر یوسف (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آینه
تصویر آینه
آیینه، سجنجل، مرآت، قطعۀ شیشه که در پشت آن قلع و جیوه مالیده باشند، نور را منعکس می کند و انسان چهرۀ خود را در آن می بیند، به اندازه ها و شکل های مختلف ساخته می شود
کنایه از هر چیز روشن و پاک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بینه
تصویر بینه
دلیل و حجت واضح و آشکار، نود و هشتمین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۸ آیه، الانفکاف، البّریه، لم یکن، قیامت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بینه
تصویر بینه
جایی که لباس های خود را آنجا درمی آورند، رخت کن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دینه
تصویر دینه
دیروز، دیروزی، دینه روز، برای مثال بچۀ بط اگر چه دینه بود / آب دریاش تا به سینه بود (سنائی۱ - ۱۵۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قینه
تصویر قینه
کنیز، خنیاگر، آرایشگر
فرهنگ فارسی عمید
(اُ یْ نَ)
ذرع اهالی نمسه (اتریش) راگویند و معادل است با دوازده گره. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(یِ نَ / نِ)
رویینه. هر چیز که از روی ساخته شده و یا از روی اندود شده باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به رویینه شود، حلبی ساز. دیگ ساز. کسی که دیگ سفید کند، رنگ سرخ. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(خُیْ نَ / نِ)
گندم با ساقه و کاه بر هم نهاده در اصطلاح مردم قزوین. (یادداشت مؤلف). خرمن گندم و جو و دیگر حبوبات با ساقه در تداول مردم قزوین. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(یَ نَ)
نام قریه ای است در دوفرسخی مرو. (انساب سمعانی) (مراصد الاطلاع)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بینه
تصویر بینه
دلیل و حجت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قینه
تصویر قینه
کنیزک، آوازه خوان: زن، آرایشگر زن، فرودمهره پشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وشنه
تصویر وشنه
کنب شاهدانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وشینه
تصویر وشینه
جوشن: (تیر را از وشینه بگذاری همچو خیاط سوزن از وشنی) (مرزبان پارسی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وقنه
تصویر وقنه
آشیانه نشیم
فرهنگ لغت هوشیار
وزنه در فارسی سنگ سنگه سنگی یا فلزی که بدان چیزی را در ترازو می سنجند سنگ، ظرف بلوری درجه داری که مایعات را درآن می سنجند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وسنه
تصویر وسنه
چرت خواب کوتاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وحنه
تصویر وحنه
گل لیز
فرهنگ لغت هوشیار
گونه رخ بخشی از چهره آدمی در دو پهلو بالای دماغ و زیر دو چشم که بر آن در مردان موی یا ریش نمی روید و بالای لپ است. فارسی گویان آن را برابر رخسار به کار می برند که در پارسی با چهره برابر است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وبنه
تصویر وبنه
رنج، گرسنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لینه
تصویر لینه
مونث لین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عینه
تصویر عینه
کاهیده بعینه مانند همانند
فرهنگ لغت هوشیار
فینو کلاه کرکی یاپشمی سرخ کلاهی که با رنگ های دیگر به ویژه سیاه نیز دیده می شود گاهک زمان کوتاه دم کلاهی پشمی سرخ (غالبا) سفید یا رنگ دیگر که مصریان و بعض هندویان (و سابقا ترکان عثمانی) بر سر گذارند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غینه
تصویر غینه
درختان بی آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دینه
تصویر دینه
دیروز، روز گذشته وام که ادای آن را مدت معینی باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طینه
تصویر طینه
اندکی گل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صینه
تصویر صینه
نگهداری، جامه نیک نگهداری شده - جامه خوب مانده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عوینه
تصویر عوینه
شبدرک (حومانه) از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
استخوان بندی بالای شکم از گردن به پائین که در میان آن دل و شش قرار دارد و بمعنی پستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تینه
تصویر تینه
آب دهان، تازه و تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زینه
تصویر زینه
پله و پایه و پلکان و نردبان
فرهنگ لغت هوشیار
آیینه یا آینه آسمان. آیینه آسمان . یا آینه بخت. آیینه بخت یا آینه پیل. آیینه پیل. آیینه پیل یا آینه چرخ. آیینه چرخ یا آینه چینی. آیینه چینی یا آینه خاوری. آیینه خاوری یا آینه دق. آیینه دق یا آینه رومی. آیینه رومی یا آینه زانو. آیینه زانو یا آینه سوزان. آیینه سوزان یاآینه گردان. آیینه ه گردان یا آینه گیتی نما (ی)، جام شراب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ورنه
تصویر ورنه
واگرنه و اگرنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زینه
تصویر زینه
درجه
فرهنگ واژه فارسی سره