جدول جو
جدول جو

معنی ویزیت - جستجوی لغت در جدول جو

ویزیت
بررسی پزشکی برای ارزیابی سلامت فرد یا تشخیص نوع بیماری او، پولی که پزشک در ازای معاینۀ فرد دریافت می کند
تصویری از ویزیت
تصویر ویزیت
فرهنگ فارسی عمید
ویزیت
دیدار، بازدید، (اصطلاح پزشکی) عیادت بیمار از طرف پزشک، (اصطلاح پزشکی) پایمزد پزشک، حق القدم
لغت نامه دهخدا
ویزیت
فرانسوی دیدار باز دید، پارنج پایمزد دیدار بازدید، عیادت بیمار از طرف پزشک، پایمزد پزشک حق القدم
فرهنگ لغت هوشیار
ویزیت
دیدار، بازدید، ملاقات بیمار از طرف پزشک
تصویری از ویزیت
تصویر ویزیت
فرهنگ فارسی معین
ویزیت
بازدید، دیدار، دیدن، عیادت، ملاقات
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ویزیتور
تصویر ویزیتور
کسی که با مراجعه به افراد، سازمان ها یا ارگان های مختلف برای فروش کالا یا خدمات یک مؤسسه تبلیغ می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کارت ویزیت
تصویر کارت ویزیت
ورقۀ کوچک مقوایی که روی آن اسم خود را چاپ می کنند و در ملاقات ها و بازدیدها برای معرفی خود می دهند
فرهنگ فارسی عمید
(تُرْ)
دیدارکننده، کسی که از طرف مؤسسات داروسازی و داروفروشی به ملاقات پزشکان رود و نمونه های داروهای جدید را به آنان ارائه دهد تا وسیلۀ فروش آنها فراهم آید.
- استاد ویزیتور، استادی که به دانشگاهی در کشور دیگر رود و مدتی به تعلیم و مطالعه مشغول شود. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(فُ لَ دَ)
دیدار کردن. بازدید کردن، (اصطلاح پزشکی) عیادت کردن پزشک از بیمار
لغت نامه دهخدا
فرانسوی دیدار گر استاد دیدارگر، داسار دارو (دلال دارو) کسی که از طرف موسسات دارو سازی و دارو فروشی بملاقات پزشکان رود ونمونه های داروهای جدید را به آنان ارائه دهد تاوسیله فرش آنها فراهم آید. یا استاد ویزیتور. استادی که بدانشگاهی در کشور دیگر رود و مدتی بتعلمی و مطالعه مشغول شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ویزیت کردن
تصویر ویزیت کردن
بیمار دیدن دیدار کردن بازدید کردن، عیادت کردن پزشک از بیمار
فرهنگ لغت هوشیار
ورقه کوچک مقوائی که روی آن اسم خود را چاپ و در ملاقاتها جهت معرفی به اشخاص دهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ویزیتور
تصویر ویزیتور
((تُ))
ملاقات کننده، نماینده فروش شرکت ها جهت معرفی کالای تولید شده
فرهنگ فارسی معین