جدول جو
جدول جو

معنی وکالت - جستجوی لغت در جدول جو

وکالت
تفویض و واگذاری کاری به کسی و اعتماد کردن به او، شغل وکیل، وکیلی
تصویری از وکالت
تصویر وکالت
فرهنگ فارسی عمید
وکالت
(وَ / وِ لَ)
وکاله، نیابت. خلافت. جانشینی.
- وکالت دیوان (اعلی) ، مقامی عالی در عهد صفویه که مرادف نیابت سلطنت بود. (فرهنگ فارسی معین از زندگی شاه عباس کبیر ج 1 ص 21). توضیح اینکه محمد قزوینی (یادداشتها 6:7) آن را به معنی ’شخص اول مملکت بودن’و ’صدارت اعظم’ گرفته (به اتکاء عالم آرا چ تهران 1313 ه. ق. ص 268).
، واگذاری، وکیلی. اجرای کاری از جانب کسی. (آنندراج) ، (اصطلاح فقه و حقوق) وکالت تفویض کردن تصرف در مال است به غیر و آن غیر اصطلاحاً وکیل نامیده میشود، یعنی وکالت آن است که کسی غیر خود را به جای خود قرار دهد در تصرفات شرعی معلوم. (از کشاف اصطلاحات الفنون). عقدی که به موجب آن یکی از طرفین طرف دیگر را برای انجام امری نایب خود مینماید. (قانون مدنی مادۀ 656). در وکالت تفویض حق نمیشود بلکه منوب عنه در عرض نایب، حق دخل و تصرف در مورد وکالت دارد. (فرهنگ حقوقی تألیف جعفری لنگرودی). عقد وکالت به ایجاب و قبول محتاج است ولی قبول لازم نیست لفظی باشد بلکه فعل کاشف از آن کفایت میکند. حدود اختیارات وکیل برابر اذن صریحی است که موکل به او میدهد و در صورت اطلاق اذن، حدود اختیارات وکیل بر طبق متعارف و معمول خواهد بود. درصورتی که وکیل از حدود متعارف تجاوز نماید موکل بهیچوجه الزامی به انجام دادن تعهدات او نخواهد داشت. موضوع وکالت باید قابل نیابت باشد ازاینرو وکالت در بخش مهمی از عبادات باطل است. در وکالت اگر برای وکیل اجرت معین شده باشد وکیل مستحق همان چیزی است که معین شده است و در صورت عدم تعیین، وکیل استحقاق اجرت المثل خواهد داشت. وکالت عقد جایز است ازاینرو هر یک از طرفین میتواند آن را فسخ نماید ولی اگر از ناحیۀ موکل باشد اقدامات وکیل تا وقتی که خبر فسخ به او نرسیده معتبر است. وکالت به موت، جنون، سفاهت موکل یا وکیل باطل و افلاس موکل نیز موجب میشود که وکالت های راجع به امور مالی او منفسخ شود. (ترجمه و تلخیص از شرح لمعه و ذخیرهالعباد تألیف فیض).
- وکالت انتخابی، وکالتی است که از طرف دادگاه در امور کیفری و از طرف کانون وکلاءدر امور مدنی به وکلاء ارجاع میگردد. این وکالت مجانی است و آن را در اصطلاح دیگر ’وکالت مسخر’ و ’وکالت تسخیری’ نیز میگویند.
- وکالت تسخیری. رجوع به ترکیب قبل شود
لغت نامه دهخدا
وکالت
اجرای کاری ازجانب کسی، نیابت خلافت جانشینی، واگذاری، عقدی که بموجب آن یکی ازطرفین طرف دیگر رابرای انجام امری نایب خودمی نماید. اساسا در وکالت تفویض حق نمیشود بلکه منوب عنه درعرض نایب حق دخل وتصرف درمورد وکالت دارد. یا وکالت انتخابی. و آن وکالتی است که از طرف دادگاه در امور کیفری باو از طرف کانون وکلا در امور مدنی بوکلا ارجاع میگردد. این وکالت مجانی است و آنرا در اصطلاح دیگر (وکالت مسحر) و (وکالت تسخیری) نیز می گویند. یا وکالت دیوان (اعلی)، مقامی عالی در عهد صفویه که مرادف نیابت سلطنت بود. توضیح مرحوم قزوینی آنرا بمعنی (شخص اول مملکت بودن صدارت اعظم گرفته) گرفته
فرهنگ لغت هوشیار
وکالت
((وَ لَ))
وکیلی، وکیل کردن
تصویری از وکالت
تصویر وکالت
فرهنگ فارسی معین
وکالت
جانشینی، نمایندگی
تصویری از وکالت
تصویر وکالت
فرهنگ واژه فارسی سره
وکالت
جانشینی، قیمومت، کفالت، ماموریت، نمایندگی، نیابت، وصایت، ولایت
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کالت
تصویر کالت
فیلم کالت (Cult film) اصطلاحی در صنعت سینما است که به فیلم هایی اشاره دارد که همچنان پس از انتشارشان، طرفداران پایبندی و وفاداری بالایی دارند. این فیلم ها ممکن است در زمان انتشار اولیه خود توجه کمی از سوی مخاطبان و منتقدان داشته باشند، اما به تدریج توسط گروه های کوچکی از طرفداران به محبوبیت رسیده و به یک اثر مورد تحسین در بین این جامعه تبدیل شوند.
ویژگی های فیلم های فرهنگی شامل موارد زیر می شود:
1. کارایی های خاص : این فیلم ها ممکن است دارای موضوعات، سبک نویسندگی و کارگردانی منحصر به فرد و یا عناصر خاصی از جمله دیالوگ های بی رحمانه، شخصیت های غیرمعمول یا مضامین تاریک باشند که جذابیت خاصی برای طرفداران دارند.
2. انگیزه های فرهنگی : این فیلم ها ممکن است به دلیل ارتباط عمیقی با یک زیرفرهنگ خاص، گروه اجتماعی یا ایدئولوژی مورد توجه قرار بگیرند و به نماد یا نماینده این انگیزه ها تبدیل شوند.
3. رویداد های فرهنگی : برخی از این فیلم ها به دلیل محبوبیت در رویدادهای فرهنگی، همچون جشنواره های فیلم مستقل یا نمایش های خاص، معروف می شوند و این باعث می شود که جامعه های کوچکتر از طرفداران این فیلم ها رشد کنند.
4. تأثیر ماندگار : این فیلم ها ممکن است به دلیل رونق دوباره آن ها در دوره های بعدی، به تأثیرگذاری و توجه طرفداران بیشتری برسند و به یک پدیده فرهنگی تبدیل شوند.
به عنوان مثال هایی از فیلم های فرهنگی می توان به `The Rocky Horror Picture Show`, `The Big Lebowski`, `Donnie Darko`, `Fight Club` و `Blade Runner` اشاره کرد که هر کدام از آن ها برای دارندگان خود طرفداری قوی و وفادار دارند و به عنوان آثاری با تأثیر فرهنگی و جامعه ای درازمدت شناخته می شوند.
فیلمهایی که به لحاظ هنری به نوعی متفاوتند وبه واسطه ی همین ویژگی برجسته می شوند.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
(نَ لَ)
نکاله. عقوبت و سزا و رنج و شکنجه. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(وَ / وِ)
جمع واژۀ وکاله. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به وکاله و وکالت شود
لغت نامه دهخدا
(وَ / وِ لَ)
وکیلی. (منتهی الارب). اسم است توکیل را به معنی تفویض و اعتماد. (اقرب الموارد) (کشاف اصطلاحات الفنون). ج، وکالات. (اقرب الموارد) ، گاه وکاله بر حفظ اطلاق میشود از باب اطلاق اسم سبب برمسبب. (کشاف اصطلاحات الفنون). رجوع به وکالت شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از وکال
تصویر وکال
سستی تنبلی، کودنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وکاله
تصویر وکاله
وکاله: وکالت در فارسی نمایندگی کارگزاری، جانشینی، وا گذاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بکالت
تصویر بکالت
رنگینک از خوراک ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وکالتی
تصویر وکالتی
المناصرة
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از وکالتی
تصویر وکالتی
Lawyerly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از وکالتی
تصویر وکالتی
en avocat
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از وکالتی
تصویر وکالتی
als advocaat
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از وکالتی
تصویر وکالتی
อย่างนักกฎหมาย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از وکالتی
تصویر وکالتی
como advogado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از وکالتی
تصویر وکالتی
como abogado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از وکالتی
تصویر وکالتی
jak adwokat
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از وکالتی
تصویر وکالتی
по-адвокатски
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از وکالتی
تصویر وکالتی
وکیل کی طرح
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از وکالتی
تصویر وکالتی
כמו עורך דין
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از وکالتی
تصویر وکالتی
seperti pengacara
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از وکالتی
تصویر وکالتی
anwaltlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از وکالتی
تصویر وکالتی
弁護士のように
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از وکالتی
تصویر وکالتی
律师般地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از وکالتی
تصویر وکالتی
kama wakili
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از وکالتی
تصویر وکالتی
변호사처럼
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از وکالتی
تصویر وکالتی
avukat gibi
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از وکالتی
تصویر وکالتی
по-адвокатськи
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از وکالتی
تصویر وکالتی
वकील की तरह
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از وکالتی
تصویر وکالتی
come avvocato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از وکالتی
تصویر وکالتی
উকিলের মতো
دیکشنری فارسی به بنگالی