جدول جو
جدول جو

معنی وکائر - جستجوی لغت در جدول جو

وکائر
(وَ ءِ)
جمع واژۀ وکیره، به معنی مهمانی بنای نو. (مهذب الاسماء). رجوع به وکیره شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کَ ءِ)
جمع واژۀ کواره (ک / ک ر) . (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به کواره شود
لغت نامه دهخدا
(شَ ءِ)
پیشانیها. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). واحد آن شکیره است. (از اقرب الموارد). و رجوع به شکیره شود
لغت نامه دهخدا
(وَ ءِ)
جمع واژۀ وثیره. (منتهی الارب) (آنندراج). زن پرگوشت یا فربه بایستۀ همخوابگی. (آنندراج). رجوع به وثیره شود
لغت نامه دهخدا
(وَ ءِ)
جمع واژۀ وتیره بر وزن سفینه. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به وتیره شود
لغت نامه دهخدا
(وَ ءِ)
جمع واژۀ وکاد، به معنی دوال پالان بند و رسن که وقت دوشیدن بر ماده گاو بندند. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به وکاد شود
لغت نامه دهخدا
(وَکْ کا)
نیک دونده. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
زمینی که کشت نشود، زمین رها شده و بایر
فرهنگ گویش مازندرانی