- وژگال (وِ)
در تداول، ژولیده. شوریده. گوریده. درهم برهم. آشفته. مجعد. در مقابل فرخال. خوار. (یادداشت مرحوم دهخدا).
- وژگال بودن (شدن، کردن) موی سر، آشفته بودن (شدن، کردن) آن. مقابل خوار کردن. (یادداشت مرحوم دهخدا)
- وژگال بودن (شدن، کردن) موی سر، آشفته بودن (شدن، کردن) آن. مقابل خوار کردن. (یادداشت مرحوم دهخدا)
