جدول جو
جدول جو

معنی وهین - جستجوی لغت در جدول جو

وهین(وَ)
آنکه در پاس و همراه مزدوران باشد تا بر کار برانگیزد آنها را. (آنندراج) (منتهی الارب) (اقرب الموارد). مردی که با کارگر اجیر درکار همراه باشد و کارگر را به کار وادارد. (تاج العروس). آنکه مردمان را بر کار دارد. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کوهین
تصویر کوهین
(پسرانه)
منسوب به کوه، نام گیاهی که ریشه آن مانند ریشه نی است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از توهین
تصویر توهین
خواروخفیف کردن، سست کردن، ضعیف کردن
فرهنگ فارسی عمید
خندق، (آنندراج) (ناظم الاطباء)، آبراهه، (آنندراج)، مجرا، (ناظم الاطباء)، گودال، (ناظم الاطباء) (فرهنگ شعوری)
لغت نامه دهخدا
اسفناج، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
قصبۀ مرکز دهستان قاقازان است که در بخش ضیأآباد شهرستان قزوین و در بیست هزارگزی شمال غربی ضیأآباد و سر راه شوسۀ قزوین به رشت واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 922 تن سکنه دارد. دارای بهداری و دهداری و ژاندارمری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی از دهستان تفرش است که در بخش طرخوران شهرستان اراک واقع است و 620 تن سکنه دارد، غاری به نام علی خورنده در کوه مجاور این ده وجود دارد که جالب توجه است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)، از دیه های طبرش است، (تاریخ قم ص 139)
دهی از دهستان خدابنده لو است که در بخش قروۀ شهرستان سنندج واقع است و 500 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
منسوب به کوه، کوهی، جبلی، (فرهنگ فارسی معین)،
گیاهی است که بیخ آن به بیخ نی می ماند و در زمین شیارکرده بسیار است، (برهان) (آنندراج) (فرهنگ فارسی معین)، کوهم، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از توهین
تصویر توهین
سست کردن، خوار شمردن
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به کوه کوهی جبلی، گیاهی است که بیخ آن به بیخ نی میماند و در زمین شیار کرده بسیار است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توهین
تصویر توهین
((تُ))
خوار کردن، خوار داشتن، سست کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توهین
تصویر توهین
دشنام، ناسزا
فرهنگ واژه فارسی سره
اهانت، بی حرمتی، تحقیر، خوارداشت، وهن
متضاد: تکریم، اهانت کردن، بی حرمتی کردن، خوار داشتن، وهن کردن
متضاد: احترام گذاشتن، خوار شمردن، سست کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از توهین
تصویر توهین
إهانةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از توهین
تصویر توهین
Disparagement, Offence, Revilement
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از توهین
تصویر توهین
dénigrement, offense, (FR) outrage
دیکشنری فارسی به فرانسوی
قلعه ای تاریخی که در منطقه ی سوادکوه قرار داشته است
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از توهین
تصویر توهین
desdén, ofensa, (ES) ultraje
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از توهین
تصویر توهین
অবমাননা , অপমান , অপমান
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از توهین
تصویر توهین
унижение , оскорбление , оскорбление
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از توهین
تصویر توهین
Verleumdung, Beleidigung, (DE) Verachtung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از توهین
تصویر توهین
приниження , образа , образа
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از توهین
تصویر توهین
poniżenie, obraza, (PL) obraza
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از توهین
تصویر توهین
贬低 , 冒犯 , 侮辱
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از توهین
تصویر توهین
desprezo, ofensa, (PT) ultraje
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از توهین
تصویر توهین
توہین , توہین , توہین
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از توهین
تصویر توهین
dhihaka, dharau, (SW) matusi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از توهین
تصویر توهین
disprezzo, offesa, (IT) oltraggio
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از توهین
تصویر توهین
aşağılamaz, hakaret, (TR) hakaret
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از توهین
تصویر توهین
경멸 , 모욕 , 모욕
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از توهین
تصویر توهین
軽蔑 , 侮辱 , 侮辱
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از توهین
تصویر توهین
ביזוי , עלבון , ביזוי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از توهین
تصویر توهین
अपमान , अपमान , अपमान
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از توهین
تصویر توهین
penghinaan, pelanggaran, (ID) penghinaan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از توهین
تصویر توهین
การดูหมิ่น , การล่วงเกิน , การดูถูก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از توهین
تصویر توهین
minachting, belediging, (NL) belediging
دیکشنری فارسی به هلندی