ریشه ای مخروطی شکل خوراکی با اندوختۀ غذایی به رنگ زرد یا سرخ، زردک، گزر، گیاه این ریشه که دارای ساقه های باریک، برگ های بریده و گل های سفید و چتری می باشد
ریشه ای مخروطی شکل خوراکی با اندوختۀ غذایی به رنگ زرد یا سرخ، زردک، گزر، گیاه این ریشه که دارای ساقه های باریک، برگ های بریده و گل های سفید و چتری می باشد
کهیچ. (ناظم الاطباء). قلعه ای است معروف قریب به مکران که به کیج و مکران شهرت دارد و از ولایات نزدیک سیستان است، و آن را کهی نیز گویند. و بعضی کهیج را معرب کهی دانسته اند. (انجمن آرا) (آنندراج). رجوع به کهیچ شود
کهیچ. (ناظم الاطباء). قلعه ای است معروف قریب به مکران که به کیج و مکران شهرت دارد و از ولایات نزدیک سیستان است، و آن را کهی نیز گویند. و بعضی کهیج را معرب کهی دانسته اند. (انجمن آرا) (آنندراج). رجوع به کهیچ شود
شادمان. (منتهی الارب) (غیاث) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، مطلع شدن. مرادف بو بردن، احساس کردن و درک کردن: هرکه نشنیده ست روزی بوی عشق گو به شیراز آی و خاک ما ببوی. سعدی. رجوع به بوی شنیدن شود
شادمان. (منتهی الارب) (غیاث) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، مطلع شدن. مرادف بو بردن، احساس کردن و درک کردن: هرکه نشنیده ست روزی بوی عشق گو به شیراز آی و خاک ما ببوی. سعدی. رجوع به بوی شنیدن شود
آنکه در پاس و همراه مزدوران باشد تا بر کار برانگیزد آنها را. (آنندراج) (منتهی الارب) (اقرب الموارد). مردی که با کارگر اجیر درکار همراه باشد و کارگر را به کار وادارد. (تاج العروس). آنکه مردمان را بر کار دارد. (مهذب الاسماء)
آنکه در پاس و همراه مزدوران باشد تا بر کار برانگیزد آنها را. (آنندراج) (منتهی الارب) (اقرب الموارد). مردی که با کارگر اجیر درکار همراه باشد و کارگر را به کار وادارد. (تاج العروس). آنکه مردمان را بر کار دارد. (مهذب الاسماء)
شدیدالوهج. (اقرب الموارد). تابان. (ترجمان علامۀ جرجانی ترتیب عادل بن علی). فروزنده. درخشنده. (مهذب الاسماء). افروخته و فروزان و روشن و درخشنده. (غیاث اللغات) (آنندراج) : بر دفع و انتقام چون برق وهاج و سیل ثجاج... (جهانگشای جوینی). - خاطر وهاج، خاطر (ذهن) فروزنده ودرخشنده: اندر آن وقت مرا در خدمت پادشاه طبعی بود فیاض و خاطری وهاج و اکرام و انعام آن پادشاه مرا بدانجا رسانیده بود که بدیهۀ من چون رؤیت گشته بود. (چهارمقاله ص 58). - سراج وهاج، چراغ فروزان و تابان. ، سوزان. (فرهنگ فارسی معین)
شدیدالوهج. (اقرب الموارد). تابان. (ترجمان علامۀ جرجانی ترتیب عادل بن علی). فروزنده. درخشنده. (مهذب الاسماء). افروخته و فروزان و روشن و درخشنده. (غیاث اللغات) (آنندراج) : بر دفع و انتقام چون برق وهاج و سیل ثجاج... (جهانگشای جوینی). - خاطر وهاج، خاطر (ذهن) فروزنده ودرخشنده: اندر آن وقت مرا در خدمت پادشاه طبعی بود فیاض و خاطری وهاج و اکرام و انعام آن پادشاه مرا بدانجا رسانیده بود که بدیهۀ من چون رؤیت گشته بود. (چهارمقاله ص 58). - سراج وهاج، چراغ فروزان و تابان. ، سوزان. (فرهنگ فارسی معین)
برخاستن باد و گرد و آنچه بدان ماند. (تاج المصادر بیهقی). گرد برخاستن. (زوزنی). برخاستن باد و غبار و غیره. (غیاث اللغات) (آنندراج) ، برانگیخته گردیدن و جنبیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : تا اوباش و غوغا را از تهیج حرب و فتنه باز دارند. (سندبادنامه ص 202). رجوع به تهییج شود
برخاستن باد و گرد و آنچه بدان ماند. (تاج المصادر بیهقی). گرد برخاستن. (زوزنی). برخاستن باد و غبار و غیره. (غیاث اللغات) (آنندراج) ، برانگیخته گردیدن و جنبیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : تا اوباش و غوغا را از تهیج حرب و فتنه باز دارند. (سندبادنامه ص 202). رجوع به تهییج شود
به معنی کوهج است که آلوی کوهی باشد، و به عربی زعرور خوانند، (برهان)، زالزالک، که به تازی زعرور گویند، (ناظم الاطباء)، کوهج، کویج، کویژ، کوهیک (کوهی)، آلوی کوهی، زعرور، (فرهنگ فارسی معین)
به معنی کوهج است که آلوی کوهی باشد، و به عربی زعرور خوانند، (برهان)، زالزالک، که به تازی زعرور گویند، (ناظم الاطباء)، کوهج، کویج، کویژ، کوهیک (کوهی)، آلوی کوهی، زعرور، (فرهنگ فارسی معین)
فروزنده روشن فروزان فروزنده. یا خاطر (ذهن) وهاج. خاطر (ذهن) فروزنده و درخشنده: (اندر آن وقت مرا در خدمت پادشاه طبعی بود فیاض و خاطری وهاچ و اکرام وانعام آن پادشاه مرا بد آنجا رسانیده بود که بدیهه من چون رویت گشته بود)، سوزان
فروزنده روشن فروزان فروزنده. یا خاطر (ذهن) وهاج. خاطر (ذهن) فروزنده و درخشنده: (اندر آن وقت مرا در خدمت پادشاه طبعی بود فیاض و خاطری وهاچ و اکرام وانعام آن پادشاه مرا بد آنجا رسانیده بود که بدیهه من چون رویت گشته بود)، سوزان
گیاه علفی دوساله از تیره چتریان، با ریشه راست، ساقه بی کرک یا پوشیده از تار. برگ های متناوب و گل های کوچک سفید و مجتمع به صورت چتر. ریشه این گیاه نارنجی یا زرد است و مصرف غذایی و دارویی بالا دارد، گزر، زردک
گیاه علفی دوساله از تیره چتریان، با ریشه راست، ساقه بی کرک یا پوشیده از تار. برگ های متناوب و گل های کوچک سفید و مجتمع به صورت چتر. ریشه این گیاه نارنجی یا زرد است و مصرف غذایی و دارویی بالا دارد، گزر، زردک