جدول جو
جدول جو

معنی وننق - جستجوی لغت در جدول جو

وننق
(وِ)
دهی است جزء دهستان زنجان رود بخش مرکزی شهرستان زنجان با 464 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از وننگ
تصویر وننگ
شاخۀ بریده شدۀ انگور که از آن آب می چکد، شاخۀ تاک، برای مثال شاد باش و دو چشم دشمن تو / سال و مه از گریستن چو وننگ (فرخی - ۲۱۱)، آونگ
فرهنگ فارسی عمید
(وَ نَنْ)
ریسمان و طنابی را گویند که هر دو سر آن رابر دو دیوار یا دو ستون بندند و خوشه های انگور از آن بیاویزند. (برهان). ریسمانی را گویند که سر آن را بر دو جانب بندند و خوشه های انگور از آن آویزند، و آن را آونگ گویند. (انجمن آرا) (آنندراج) :
نبود عجب به دولت شاه ار به نام او
گردد رحیق مختوم انگور بر وننگ.
سوزنی.
تو چون شکال بادی و انگور رزق تو
تو بر زمین همی شو و رزق تو بروننگ.
سوزنی.
احسان تو به سان وننگ است و سلّه است
درّ خوشاب و خوشۀانگور بر وننگ.
سوزنی.
، تاک انگور، سر تاک بریده که از اطراف آن شاخچه هارسته باشد. (برهان). تاک بریده. (انجمن آرا) (آنندراج). شاخۀ تاک نوبریده. سر شاخۀ بریدۀ انگور. سر خوشۀ انگور بود که خوشه از او آب خورد. (لغت نامۀ اسدی) :
شاد باش ای دو چشم دشمن تو
سال و مه از گریستن چو وننگ.
فرخی.
مرحوم دهخدا درباره این شاهد نوشته اند: بی شبهه غلط از مؤلف است. اگر وننگ در حقیقت از رز و کرم چیزی باشد سر شاخۀ بریدۀ آن است که عادتاً تا چندروز از آن آب صافی چکد نه دم یا چنبۀ انگور که به وسیلۀ آن آب در خوشه دود - انتهی. فرهنگ ابراهیمی و مؤیدالفضلا و جهانگیری معنی وننگ را آونگ نوشته اند. تحفه به معنی تاک و وفائی سر تاک آورده لیکن مأخذ همان لغت الفرس است و اصح همان است. (حاشیۀ برهان قاطع از فرهنگ نظام). هدایت در انجمن آرا وننگ را به معنی تاک بریده آورده به استشهاد همین بیت. در دو نسخۀ خطی صحاح الفرس این کلمه به صورت وتنگ با تاء ضبط شده و گوید: سر خوشۀ انگور باشد که بدان آب خورد، فرخی گفت:
شاد باش ای دو چشم روشن تو
سال و مه از گریستن چو وتنگ.
(از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
لغت نامه دهخدا
(وَ نَنْ)
وننت. نام یکی از ستارگان نسر واقع است. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(وَ رَ کِ)
دهی است از دهستان سردرود بخش اسکو شهرستان تبریز. در 5 هزارگزی شوسۀ تبریز به مراغه. دارای 153تن سکنه است. رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 شود
لغت نامه دهخدا
(نَ)
دهی است از دهستان مرکز دهستان مجخوان بخش خداآفرین شهرستان تبریز. سکنه 746 تن. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از وننگ
تصویر وننگ
سرشاخه بریده انگور: (شاد باش و دو چشم دشمن تو سال وماه (مه) از گریستن چو و ننگ) (فرخی)، تاک انگور، ریسمانی که دو سر آنرا بر دو دیوار یا دو ستون بندند و خوشه های انگور از آن آویزند آونگ: (احسان تو بسان وننگ است وسله است در خوشاب و خوشه انگور بر وننگ) (سوزنی)
فرهنگ لغت هوشیار
((وَ نَ))
ریسمانی که دو سر آن را بر دیوار و جز آن بندند و خوشه انگور را از آن بیاویزند
فرهنگ فارسی معین
برکه ی عمیق، ژرف، ریسه ی بافته شده جهت بستن بافه های برنج
فرهنگ گویش مازندرانی
نام مرتعی در آلاشت سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی