جدول جو
جدول جو

معنی وناوی - جستجوی لغت در جدول جو

وناوی
(وَ)
دهی است از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد در 2 هزارگزی باخترشوسۀ شاه زند به ازنا. سکنۀ آن 315 تن. آب آن از چشمه و قنات و محصول آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ناوی
تصویر ناوی
سرباز نیروی دریایی
دو استخوان در مچ دست و پا
فرهنگ فارسی عمید
(زَ وی ی)
منسوب به زنا. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). زنوی. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به زنا و زنوی شود
لغت نامه دهخدا
(وَ)
دهی است از دهستان برده برۀ بخش اشترینان شهرستان بروجرد، واقع در ده هزارگزی جنوب باختری شوسۀ اشترینان به بروجرد. سکنۀ آن 1276 تن. آب آن از رودخانه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است. ادارات دولتی و پاسگاه ژاندارمری دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
زین الدین عبدالرؤف بن تاج العارفین بن علی بن زین العابدین الحدادی المناوی القاهری (952- 1031 هجری قمری). از علمای بزرگ دین است که در فنون دیگر نیز استاد بود. وی خور و خواب اندک داشت و بدان سبب بیمار و ناتوان شد و پسرش تاج الدین محمد تألیفات وی را استملا می کرد. وی را قریب به هشتاد تألیف و از آن جمله است: ’الجواهر المضیه فی الاّداب السلطانیه’، ’بغیهالمحتاج فی معرفه اصول الطب و العلاج’، ’تاریخ الخلفاء’ و ’کنوزالحقائق’ در حدیث و ’غایه الارشاد الی معرفه احکام الحیوان و النبات’ و کتب دیگر. وی در قاهره درگذشت. (از اعلام زرکلی ص 519). رجوع به همین مأخذ و معجم المطبوعات ج 2 ص 1798 شود
لغت نامه دهخدا
اشتر فربه، ج، نواء، و رجوع به ناویه شود
لغت نامه دهخدا
سربازی که در خدمت نیروی دریائی است، (از لغات فرهنگستان)، رجوع به ناو به معنی کشتی جنگی شود
لغت نامه دهخدا
منسوب به حرف واو، (ناظم الاطباء)،
- اجوف واوی، رجوع به اجوف و اقسام آن در این لغتنامه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ناوی
تصویر ناوی
سربازی که در خدمت نیروی دریائی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آئروناویگاسیون
تصویر آئروناویگاسیون
فرانسوی ناوبری هوایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناوی
تصویر ناوی
سربازی که در نیروی دریایی خدمت می کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آئروناویگاسیون
تصویر آئروناویگاسیون
ناوبری هوایی
فرهنگ واژه فارسی سره
عنکبوت
فرهنگ گویش مازندرانی