- ولید
- مولود، کودک، نوزاد، بنده
معنی ولید - جستجوی لغت در جدول جو
- ولید
- زاده، کودک، بنده زاده مولود، کودک، بنده، جمع ولدان
- ولید ((وَ))
- زاده، مولود، کودک، بنده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فراوری، فرآوری، زاستن، زایوری، ساخته، فراورده
پرورش کردن، زائیده گردانیدن، پدید آوردن چیزی از چیزی، پروردن
چیزی را از چیز دیگر به وجود آوردن، زایاندن، در علم اقتصاد حاصل کردن چیزی از طریق زراعت یا صناعت، در علم اقتصاد مقدار کالای تهیه شده
Production
производство
Produktion
виробництво
produkcja
produção
produzione
producción
production
productie
การผลิต
produksi
إنتاجٌ
उत्पादन
יִצוּר
uzalishaji
উৎপাদন
پیداوار
کند خاطر، کاهل و کند
سیاهرگ، رگ
اکبیری، خبیث
نیرومند، بردبار، قوی
دارایی دیرینه، دارایی رخنیک (رخن ارث)