جدول جو
جدول جو

معنی ولگرد - جستجوی لغت در جدول جو

ولگرد
بیکاره، هرزه، هرزه گرد، کسی که بیهوده راه می رود
تصویری از ولگرد
تصویر ولگرد
فرهنگ فارسی عمید
ولگرد
(نِ)
ول گردنده. رها. سرخود. بیکاره. هرزه گرد. آواره. بی جا و مکان: زن ولگرد. سگ ولگرد. رجوع به ول شود
لغت نامه دهخدا
ولگرد
((وِ گَ))
بی کاره، هرزه گرد
تصویری از ولگرد
تصویر ولگرد
فرهنگ فارسی معین
ولگرد
بی سروپا، بیکار، بیکاره، ولو، هرزه گرد، هرزه، هرزه پا
فرهنگ واژه مترادف متضاد
ولگرد
ولگرد: سفری در انتظار شماست 2ـ اگر در خواب ببینید، دیگران نیازمند هستند، نشانه آن است که به علت عدم توفیق در پیش بردن کارها تحت تأثیر افکار دیگران قرار خواهید گرفت. لوک اویتنهاو
فرهنگ جامع تعبیر خواب
ولگرد
المتشرّد
تصویری از ولگرد
تصویر ولگرد
دیکشنری فارسی به عربی
ولگرد
Vagabond, Vagrant
تصویری از ولگرد
تصویر ولگرد
دیکشنری فارسی به انگلیسی
ولگرد
vagabond
تصویری از ولگرد
تصویر ولگرد
دیکشنری فارسی به فرانسوی
ولگرد
mtembezi
تصویری از ولگرد
تصویر ولگرد
دیکشنری فارسی به سواحیلی
ولگرد
vagabondo
تصویری از ولگرد
تصویر ولگرد
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
ولگرد
vagabundo, vagrante
تصویری از ولگرد
تصویر ولگرد
دیکشنری فارسی به پرتغالی
ولگرد
vagabundo
تصویری از ولگرد
تصویر ولگرد
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
ولگرد
włóczęga
تصویری از ولگرد
تصویر ولگرد
دیکشنری فارسی به لهستانی
ولگرد
бродяга
تصویری از ولگرد
تصویر ولگرد
دیکشنری فارسی به روسی
ولگرد
бродяга
تصویری از ولگرد
تصویر ولگرد
دیکشنری فارسی به اوکراینی
ولگرد
zwerver
تصویری از ولگرد
تصویر ولگرد
دیکشنری فارسی به هلندی
ولگرد
Landstreicher
تصویری از ولگرد
تصویر ولگرد
دیکشنری فارسی به آلمانی
ولگرد
भटकते हुए
تصویری از ولگرد
تصویر ولگرد
دیکشنری فارسی به هندی
ولگرد
방랑자
تصویری از ولگرد
تصویر ولگرد
دیکشنری فارسی به کره ای
ولگرد
ঘুরে বেড়ানো
تصویری از ولگرد
تصویر ولگرد
دیکشنری فارسی به بنگالی
ولگرد
serseri
تصویری از ولگرد
تصویر ولگرد
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
ولگرد
آوارہ
تصویری از ولگرد
تصویر ولگرد
دیکشنری فارسی به اردو
ولگرد
คนเร่ร่อน
تصویری از ولگرد
تصویر ولگرد
دیکشنری فارسی به تایلندی
ولگرد
pengembara
تصویری از ولگرد
تصویر ولگرد
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
ولگرد
נווד
تصویری از ولگرد
تصویر ولگرد
دیکشنری فارسی به عبری
ولگرد
放浪者
تصویری از ولگرد
تصویر ولگرد
دیکشنری فارسی به ژاپنی
ولگرد
流浪的
تصویری از ولگرد
تصویر ولگرد
دیکشنری فارسی به چینی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ولگردی
تصویر ولگردی
بیکاری، هرزه گردی، آوارگی
فرهنگ فارسی عمید
(وَلْ وَ)
دهی است از دهستان چیمه رود بخش نطنز شهرستان کاشان. سکنۀ آن 520 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(سِ گُ)
دهی است از دهستان علمدار گرگر بخش جلفا شهرستان مرند، دارای 237 تن سکنه و آب آن از چشمه است. محصول آن غلات، پنبه و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(تَ گِ)
دهی از دهستان مرکزی بخش فریمان است که در شهرستان مشهد واقع است و 332 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(چِ گِ)
دهی است از دهستان شوراب، بخش اردل شهرستان شهرکرد که در 90 هزارگزی شمال باختری اردل، وصل براه کوه رنگ واقع است. کوهستانی ومعتدل است و 21 تن سکنه دارد. آبش از چشمه. محصولش غلات، عدس، کتیرا، پشم، روغن و گزانگبین. شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی زنان جاجیم بافی و راهش مالرو است. تونل کوهرنگ در فاصله 2هزارگزی این آبادی ساخته شده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(وِ گَ)
عمل ولگرد. در تداول، هرزه گردی. آوارگی. بی کاری. بی خانمانی
لغت نامه دهخدا
بازگشت بیماری، عود کردن بیماری
فرهنگ گویش مازندرانی
ول گرد
فرهنگ گویش مازندرانی