ولاء. یاران، میراث بندۀ آزاد. (غیاث اللغات) ، ملک و پادشاهی، قرابت. (آنندراج). خویشاوندی. رجوع به ولاء شود، ولاء. توالی اجرای امری: و بدان رکن شود که حجرالاسوددر اوست و حجر را بوسه دهد و از حجر بگذرد و بر همین ولا بگردد. (سفرنامۀ ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 87). - برولا، متوالیاً. برتوالی: شرط ما در این کتاب آن است که مجلس ها سازیم در آیات قرآن برولا و در هر مجلس سه نوبت سخنی گوئیم. (کشف الاسرار ج 1 ص 1 از فرهنگ فارسی معین). - به ولای ، به تبع. به دنبال . (از فرهنگ فارسی معین) : و به ولای اینکه در مقدمه شرط رفته است. (نفثهالمصدور چ یزدگردی ص 109). - علی الولا، برتوالی. دمادم
ولاء. یاران، میراث بندۀ آزاد. (غیاث اللغات) ، ملک و پادشاهی، قرابت. (آنندراج). خویشاوندی. رجوع به ولاء شود، ولاء. توالی اجرای امری: و بدان رکن شود که حجرالاسوددر اوست و حجر را بوسه دهد و از حجر بگذرد و بر همین ولا بگردد. (سفرنامۀ ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 87). - برولا، متوالیاً. برتوالی: شرط ما در این کتاب آن است که مجلس ها سازیم در آیات قرآن برولا و در هر مجلس سه نوبت سخنی گوئیم. (کشف الاسرار ج 1 ص 1 از فرهنگ فارسی معین). - به ولای ِ، به تبعِ. به دنبال ِ. (از فرهنگ فارسی معین) : و به ولای اینکه در مقدمه شرط رفته است. (نفثهالمصدور چ یزدگردی ص 109). - علی الولا، برتوالی. دمادم
دهی کوچک است از دهستان گلیجان شهرستان تنکابن. واقع در پنجاه هزارگزی باختری تنکابن. کوهستانی، سردسیر و دارای 40 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی کوچک است از دهستان گلیجان شهرستان تنکابن. واقع در پنجاه هزارگزی باختری تنکابن. کوهستانی، سردسیر و دارای 40 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است از دهستان رمشک بخش کهنوج شهرستان جیرفت واقع در 126000گزی جنوب خاوری کهنوج و 7000گزی جنوب راه مالرو کهنوج به رمشک. دارای 20 تن سکنه و مزارع چاه پولات و چاه صفر و گل زهک جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان رمشک بخش کهنوج شهرستان جیرفت واقع در 126000گزی جنوب خاوری کهنوج و 7000گزی جنوب راه مالرو کهنوج به رمشک. دارای 20 تن سکنه و مزارع چاه پولات و چاه صفر و گل زهک جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ولا در فارسی دوستی مهر ورزی یاری، نزدیکی، کشور داری پادشاهی، خویشی خویشاوندی ولا در فارسی همدوستی، پیاپیی دنبالگی پشت همی محبت صداقت مصادقت، قرب نزدیکی، خویشاوندی، ملک. یا به ولا. بتبع بدنبال: و بولای اینکه درمقدمه شرط رفته است... که بسر در وی از سر گذشتهای خویش بیش نخواهم دورد از کارنامه وقایع گوییم. یا برولا. متوالیا: (شرط ما در این کتاب آنست که مجلسها سازیم در آیات قرآن برولا و در هر مجلس سه نوبت سخن گوییم) توضیح در عربی گویند: (جاوء وا ولا علی ولا)، یعنی متتابعین. پیاپی کردن، دمادم کردن، پیاپی آمدن، پیوستگی کردن، میان دو چیز، دوستی کردن، با کسی، توالی اجرای امری، پیوستگی، دوستی مصادقه: (امروز که ایام در پیمان ولای اوست. و قضا آنجاکه رضای او هر تیر تدبیری که ما اندازیم بر نشانه کار نیاید)، بر گرفته در فارسی از ولایه شهرستان سرزمین محبت صداقت مصادقت، ملک. یا به ولا. بتبع بدنبال: و بولای اینکه درمقدمه شرط رفته است... که بسر در وی از سر گذشتهای خویش بیش نخواهم دورد از کارنامه وقایع گوییم. یا برولا. متوالیا: (شرط ما در این کتاب آنست که مجلسها سازیم در آیات قرآن برولا و در هر مجلس سه نوبت سخن گوییم) توضیح در عربی گویند: (جاوء وا ولا علی ولا)، یعنی متتابعین
ولا در فارسی دوستی مهر ورزی یاری، نزدیکی، کشور داری پادشاهی، خویشی خویشاوندی ولا در فارسی همدوستی، پیاپیی دنبالگی پشت همی محبت صداقت مصادقت، قرب نزدیکی، خویشاوندی، ملک. یا به ولا. بتبع بدنبال: و بولای اینکه درمقدمه شرط رفته است... که بسر در وی از سر گذشتهای خویش بیش نخواهم دورد از کارنامه وقایع گوییم. یا برولا. متوالیا: (شرط ما در این کتاب آنست که مجلسها سازیم در آیات قرآن برولا و در هر مجلس سه نوبت سخن گوییم) توضیح در عربی گویند: (جاوء وا ولا علی ولا)، یعنی متتابعین. پیاپی کردن، دمادم کردن، پیاپی آمدن، پیوستگی کردن، میان دو چیز، دوستی کردن، با کسی، توالی اجرای امری، پیوستگی، دوستی مصادقه: (امروز که ایام در پیمان ولای اوست. و قضا آنجاکه رضای او هر تیر تدبیری که ما اندازیم بر نشانه کار نیاید)، بر گرفته در فارسی از ولایه شهرستان سرزمین محبت صداقت مصادقت، ملک. یا به ولا. بتبع بدنبال: و بولای اینکه درمقدمه شرط رفته است... که بسر در وی از سر گذشتهای خویش بیش نخواهم دورد از کارنامه وقایع گوییم. یا برولا. متوالیا: (شرط ما در این کتاب آنست که مجلسها سازیم در آیات قرآن برولا و در هر مجلس سه نوبت سخن گوییم) توضیح در عربی گویند: (جاوء وا ولا علی ولا)، یعنی متتابعین