- ولع
- حرص و علاقۀ شدید به چیزی
معنی ولع - جستجوی لغت در جدول جو
- ولع
- آز آزوری آزمندی، حریص شدن آزمند گردیدن، حریصی آزمندی، حرص آز میل شدید: (گشت بی عاطفتی بازشروع یافت حرص و ولع و جهل شیوع) (ایرج میرزا)
- ولع ((وَ لَ))
- حرص و علاقه شدید به چیزی، حرص، آزمندی
- ولع
- Voraciousness
- ولع
- voracidade
- ولع
- voracidad
- ولع
- żarłoczność
- ولع
- прожорливость
- ولع
- ненажерливість
- ولع
- gulzigheid
- ولع
- Gefräßigkeit
- ولع
- voracité
- ولع
- voracità
- ولع
- অতৃপ্তি
- ولع
- açgözlülük
- ولع
- ulafi
- ولع
- תַאֲווּתָנוּת
- ولع
- kerakusan
- ولع
- ความตะกละ
- ولع
- نهمٌ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زمین نرم، شسن شکمپا ناخن پریان
گول، گرگ، کبست کوفته، دلهره، بد بیار منگیاگر (قمار باز)، سکگوشت گونه ای خوراک: گوشت در سرکه جوشانده
حریص شدن
سبر زرد از گیاهان
آزمند و حریص شده به چیزی
سیاهی سر پرستان
آزمند و حریص گردانیده به چیزی
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
پدر و مادر، کفیل، دوست، یار نیکان، بالاترین مقام در دین اسلام پس از پیامبر (ص)، لقب علی (ع)، از نامهای خداوند