سمج کوه که رونده در باران و جز آن در آن درآید. به فارسی باران گریز است. (منتهی الارب). غاری است که عبورکننده از باران و جز آن خود را در آن میپوشاند. (اقرب الموارد) ، خم وادی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، جای ولوج. (اقرب الموارد). ج، ولج، اولاج (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، ولجات. (اقرب الموارد)
سمج کوه که رونده در باران و جز آن در آن درآید. به فارسی باران گریز است. (منتهی الارب). غاری است که عبورکننده از باران و جز آن خود را در آن میپوشاند. (اقرب الموارد) ، خم وادی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، جای ولوج. (اقرب الموارد). ج، وَلَج، اولاج (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، وَلَجات. (اقرب الموارد)
یا الچه یا الجی، مال و جنس و بندی که در تاخت ملک بیگانه گیرند. (آنندراج). مال غارت و اسرائی که در تاخت ملک بیگانه گیرند. (فرهنگ نظام) : گر صاحب زمان را وقت ظهور میبود از بهر الجه میرفت دنبال لشکر او. واله هروی (در هجو ترکی از آنندراج)
یا الچه یا الجی، مال و جنس و بندی که در تاخت ملک بیگانه گیرند. (آنندراج). مال غارت و اسرائی که در تاخت ملک بیگانه گیرند. (فرهنگ نظام) : گر صاحب زمان را وقت ظهور میبود از بهر الجه میرفت دنبال لشکر او. واله هروی (در هجو ترکی از آنندراج)
نام نوعی قماش است. (سنگلاخ). جامۀ راه راه، رنگارنگ، مخفف الاجۀ ترکی. رجوع به الچه شود: گشاده بر رخ کمخات دیدۀ الجه بدان دلیل که این ناظرست و آن منظور. نظام قاری. چشمهای الجه باز بروی مله ایست همچو عاشق که کند دیده به روی دلدار. نظام قاری (ص 14)
نام نوعی قماش است. (سنگلاخ). جامۀ راه راه، رنگارنگ، مخفف الاجۀ ترکی. رجوع به الچه شود: گشاده بر رخ کمخات دیدۀ الجه بدان دلیل که این ناظرست و آن منظور. نظام قاری. چشمهای الجه باز بروی مله ایست همچو عاشق که کند دیده به روی دلدار. نظام قاری (ص 14)
نصره الدین... (متوفی به سال 649 هجری قمری). یکی از دو پسر اتابک هزار اسب بن ابی طاهر از اتابکان لرستان است و از 646 تا 649 فرمانروائی داشته است. (از تاریخ مغول اقبال ص 244 و 448)
نصره الدین... (متوفی به سال 649 هجری قمری). یکی از دو پسر اتابک هزار اسب بن ابی طاهر از اتابکان لرستان است و از 646 تا 649 فرمانروائی داشته است. (از تاریخ مغول اقبال ص 244 و 448)
شب روی آخر شب. اسم است ادلاج را. (ازمنتهی الارب). حرکت از آخر شب، و یا حرکت در تمام شب. (از اقرب الموارد). رجوع به ادلاج شود، دلجه الضبع، نصف شب و نیمۀ شب. (ناظم الاطباء)
شب روی آخر شب. اسم است اِدلاج را. (ازمنتهی الارب). حرکت از آخر شب، و یا حرکت در تمام شب. (از اقرب الموارد). رجوع به اِدلاج شود، دلجه الضبع، نصف شب و نیمۀ شب. (ناظم الاطباء)
دهی است از دهستان قزل گچیلو بخش ماه نشان شهرستان زنجان. 331 تن سکنه دارد. از چشمه آبیاری میشود. محصولش غلات، انگور، و انواع میوه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2). رجوع به مرآت البلدان ج 4 ص 290 شود
دهی است از دهستان قزل گچیلو بخش ماه نشان شهرستان زنجان. 331 تن سکنه دارد. از چشمه آبیاری میشود. محصولش غلات، انگور، و انواع میوه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2). رجوع به مرآت البلدان ج 4 ص 290 شود
شیدایی معنی ولاه در الله دیدی. این تقریر مبتنی است بر آنکه الله مشتق از وله واصل آن (ولاه) باشد چنانکه قتاده از مفسرین و ابوالهیثم از لغویین بر آن عقیده رفته اند: (معنی ولاه درالله دیدی چون از قهرش ترسیدی پناه بالله دادی)
شیدایی معنی ولاه در الله دیدی. این تقریر مبتنی است بر آنکه الله مشتق از وله واصل آن (ولاه) باشد چنانکه قتاده از مفسرین و ابوالهیثم از لغویین بر آن عقیده رفته اند: (معنی ولاه درالله دیدی چون از قهرش ترسیدی پناه بالله دادی)