جدول جو
جدول جو

معنی ولایح - جستجوی لغت در جدول جو

ولایح(وَ یِ)
جمع واژۀ ولیحه. (اقرب الموارد). رجوع به ولائح و ولیحه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ولایت
تصویر ولایت
زادگاه، منطقه، شهر و توابع آنکه یک نفر والی بر آن فرمانروایی می کرد، برابر با شهرستان کنونی، کشور، حکومت کردن، فرمانروایی، در تصوف ولی بودن، مقام ولی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لوایح
تصویر لوایح
لایحه ها، نوشته هایی که در آن پیشنهاد یا ادعایی ارائه شده باشد، در علوم سیاسی قانونی که از طرف دولت برای تصویب تقدیم مجلس می شود، جمع واژۀ لایحه
فرهنگ فارسی عمید
(لَ یِ)
لوائح. جمع واژۀ لایحه و لایح. رجوع به لایحه شود
لغت نامه دهخدا
(طَ یِ)
طلائح. جمع واژۀ طلیحه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
جمع واژۀ ولیّه، و آن توشه ای است که زن جهت مهمانی فرودآینده مهیا کند. (از منتهی الارب) ، پشماگند یا آنچه زیر پشماگند گسترند. (اقرب الموارد) (آنندراج). رجوع به ولیه شود
لغت نامه دهخدا
حکومت کردن، دست یافتن تصرف کردن، مجموعه شهرهایی که تحت نظر والی اداره میشود: ولایت کیلان و ولایت مازندران، سرزمین خطه: (ورایت نصرت شمارازکلاردشت نهضت نموده بعداز چندکوچ به ولایت لاررسید)، شهر بلده، کشور مملکت: (گفتی کزجمله ولایت روس بود شهری بنیکوی چو عروس) (هفت پیکر)، جمع ولایات، (دراصطلاح نویسندگان شبه قاره هند) ایران: (رسمی است که قلندران و عاشق پیشگاه ولایت بر سینه داغ کنند)، شهر و مولد و موطن هرکس (غیراز پایتخت) : (من آمده ام تهران زمستان را کار کنم و تابستان بروم ولایت)، توضیح ولایت و ولایت هر دو بمعانی یکدیگر آمده اند. یا ولایت قالوابلی. ولایت ایمان که ارواح مومنان در آن باخدای تعالی عهد بستند ببندگی. توضیح اشاره به آیه 171 ازسوره 7 (اعراف) : (واذاخذ ربک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم واشهدهم علی انفسهم الست بربکم ک قالوا بلی شهدنا ان تقولوا یوم القیمه اناکنا عن هذافاعلین) -1 حکومت کردن، تسلط داشتن، حکومت امارت: (ابونصر... برملک واقف بود... وقانون ولایت از اواستکشاف واستنطاق مینمود)، تسلط، مجموعه شهرهایی که تحت نظر والی اداره میشود، سرزمین خطه، مقام ول که پس ازمقام نبی (نبوت) قراردارد. یا شاه ولایت. لقب علی علیه السلام بن ابی طالب، جمع ولایات. یا ولایت عهد. شغل ومقام ولی عهد
فرهنگ لغت هوشیار
جمع لائح (لایح) و لائحه (لایحه) : لایحه ها، اثبات مراد است بازودی نفی آن (هجویری)، اسرار ظاهره ایست که در ترقی از حالی بحالی ظاهر میشود (ابن العربی)، لوایح و طوالع و لوامع سه کلمه در معنی نزدیک یکدیگرند و فرق بزرگی بین آنها نیست و عبارتند از صفات مبتدیان اهل سلوک که رو بترقی میروند. بترتیب اول لوایح است بعد لوامع و بعد طوالع. لوامع مانند برقی است که بمحض ظهور پنهان میشود. لوامع روشن تر از لوایح است و بان سرعت زوال نمی یابد بلکه اندکی باقی می ماند اما طوالع هم از جهت روشنایی قوی تر و هم از جهت دوام باقی تر است
فرهنگ لغت هوشیار
ولایت در فارسی کشور داری کنارنگی استانداری فرمانداری، خویشاوندی نزدیکی، سرپرستی للگی ولایت در فارسی نسنگ شهرستان، خویشاوندی نزدیکی، استان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ولایت
تصویر ولایت
((وِ یَ))
فرمانروایی، پادشاهی، حکومت کردن، تسلط داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لوایح
تصویر لوایح
((لَ یِ))
جمع لایحه و لایح
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ولایت
تصویر ولایت
((وَ یَ))
بخش هایی از یک کشور که یک نفر والی بر آن ها فرمانروایی کند، شهرستان، جمع ولایات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ولایت
تصویر ولایت
فرمانروایی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ولایت
تصویر ولایت
مقاطعةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از ولایت
تصویر ولایت
Guardianship, Lordship
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ولایت
تصویر ولایت
tutelle, seigneurie
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ولایت
تصویر ولایت
監護 , 領主
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از ولایت
تصویر ولایت
אפוטרופסות , אֲדוּנָה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از ولایت
تصویر ولایت
سرپرستی , سلطنت
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از ولایت
تصویر ولایت
pengasuhan, kekuasaan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از ولایت
تصویر ولایت
การปกครอง , การปกครอง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از ولایت
تصویر ولایت
utawala
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از ولایت
تصویر ولایت
监护 , 领主权
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ولایت
تصویر ولایت
अभिभावकत्व , अधिकार
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ولایت
تصویر ولایت
후견 , 영주
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از ولایت
تصویر ولایت
vasiyet, efendilik
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از ولایت
تصویر ولایت
অভিভাবকত্ব , সাম্রাজ্য
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از ولایت
تصویر ولایت
tutela, signoria
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ولایت
تصویر ولایت
voogdij, heerschappij
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ولایت
تصویر ولایت
опіка , владарювання
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ولایت
تصویر ولایت
опека , владение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ولایت
تصویر ولایت
opieka, panowanie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ولایت
تصویر ولایت
tutela, señorío
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ولایت
تصویر ولایت
tutela, senhorio
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ولایت
تصویر ولایت
Vormundschaft, Herrschaft
دیکشنری فارسی به آلمانی