جدول جو
جدول جو

معنی ولائح - جستجوی لغت در جدول جو

ولائح
(وَ ءِ)
جمع واژۀ ولیحه، به معنی غراره و خنور. (آنندراج) (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ولائم
تصویر ولائم
ولیمه ها، مهمانی هایی که به مناسبت عروسی، بازگشت از سفر زیارتی، تولد فرزند یا خرید خانه و مانند آن می دهند، جمع واژۀ ولیمه
فرهنگ فارسی عمید
(طَ ءِ)
جمع واژۀ طلیحه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لَ ءِ)
جمع واژۀ لائحه. صاحب غیاث گوید: به فتح روشنیها جمع لائحه ونام کتاب در تصوف... و آنچه در ابتدای تاج المدائح طغرا لوائح به معنی جمع لوح مستفاد میشود در هیچ کتاب لغت و صرف به ثبوت نمیرسد - انتهی. جرجانی گوید: هی یلوح من الاسرار الظاهره من السمو من حال الی حال و عندنا ما یلوح للبصر اذا لم یتقید بالجارحه من الانوار الذاتیه لا من جهت القلب. (تعریفات اصطلاحات صوفیه)
لغت نامه دهخدا
(وَ یِ)
جمع واژۀ ولیحه. (اقرب الموارد). رجوع به ولائح و ولیحه شود
لغت نامه دهخدا
(وَ ءِ)
جمع واژۀ ولیمه. (اقرب الموارد). رجوع به ولیمه شود
لغت نامه دهخدا
(وَ ءِ)
جمع واژۀ ولیده، به معنی کودک مادینه و پرستار. (از منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). رجوع به ولیده شود
لغت نامه دهخدا
(وَءِ)
جمع واژۀ وضیحه. (منتهی الارب). به معنی چارپایان. (آنندراج) (اقرب الموارد). رجوع به وضیحه شود
لغت نامه دهخدا
(وَ ءِ)
جمع واژۀ وشاح (و / و) . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). رجوع به وشاح شود
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
آشکار. پیدا. پیداشونده، درخشان. (غیاث)
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
نامی است شخصی را و او از بعض روافض قطعۀ ذیل را نقل کرده است:
اذا المرجی سرک ان تراه
یموت بدائه من قبل موته
فجدد عنده ذکری علی ّ
وصل ّ علی النبی ّ و اهل بیته.
(البیان والتبیین ج 3 ص 209)
لغت نامه دهخدا
تصویری از لوائح
تصویر لوائح
جمع لائحه، بفتح روشنی ها و نام کتابی در تصوف
فرهنگ لغت هوشیار
لایح در فارسی آشکار هویدا، درخشان، پیدا شونده پیدا شونده، آشکار هویدا: او (امیرمنتصر) این قطعه - که آثار مردی از معانی آن ظاهر و لایح است - انشا کرد، درخشان
فرهنگ لغت هوشیار