جدول جو
جدول جو

معنی وقوع - جستجوی لغت در جدول جو

وقوع
افتادن، فرود آمدن، قرار گرفتن، واقع شدن، در علوم ادبی مکتبی در شعر فارسی قرن دهم که ویژگی عمدۀ آن بیان واقعیت و پرهیز از اغراق های شاعرانه بود، واسوخت
تصویری از وقوع
تصویر وقوع
فرهنگ فارسی عمید
وقوع
پیش آمدن دست دادن، فرود آمدن، آشکارشدن اتفاق افتادن، فرود آمدن (مرغ از هوا)، بروز ظهور: (بعد از وقوع این قضیه در اندک روزی اسماعیل میرزا تغییر سلوک با او کرده)
فرهنگ لغت هوشیار
وقوع((وُ))
فرود آمدن، قرار گرفتن، بروز، ظهور
تصویری از وقوع
تصویر وقوع
فرهنگ فارسی معین
وقوع
اتفاق، حدوث، رخداد، رویداد، بروز، پیدایش، ظهور
فرهنگ واژه مترادف متضاد
وقوع
حدوثٌ
تصویری از وقوع
تصویر وقوع
دیکشنری فارسی به عربی
وقوع
Incidence, Occurrence
تصویری از وقوع
تصویر وقوع
دیکشنری فارسی به انگلیسی
وقوع
incidence, occurrence
تصویری از وقوع
تصویر وقوع
دیکشنری فارسی به فرانسوی
وقوع
incidência, ocorrência
تصویری از وقوع
تصویر وقوع
دیکشنری فارسی به پرتغالی
وقوع
kejadian
تصویری از وقوع
تصویر وقوع
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
وقوع
وقوع
دیکشنری اردو به فارسی
وقوع
وقوعہ , وقوع
تصویری از وقوع
تصویر وقوع
دیکشنری فارسی به اردو
وقوع
อัตราการเกิด , การเกิดขึ้น
تصویری از وقوع
تصویر وقوع
دیکشنری فارسی به تایلندی
وقوع
発生率 , 発生
تصویری از وقوع
تصویر وقوع
دیکشنری فارسی به ژاپنی
وقوع
שְׁכִיחוּת , התרחשות
تصویری از وقوع
تصویر وقوع
دیکشنری فارسی به عبری
وقوع
incidencia, ocurrencia
تصویری از وقوع
تصویر وقوع
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
وقوع
发生率 , 发生
تصویری از وقوع
تصویر وقوع
دیکشنری فارسی به چینی
وقوع
발생률 , 발생
تصویری از وقوع
تصویر وقوع
دیکشنری فارسی به کره ای
وقوع
olay sıklığı, meydana gelme
تصویری از وقوع
تصویر وقوع
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
وقوع
ঘটনার হার , ঘটনা
تصویری از وقوع
تصویر وقوع
دیکشنری فارسی به بنگالی
وقوع
घटना , घटना
تصویری از وقوع
تصویر وقوع
دیکشنری فارسی به هندی
وقوع
incidenza, occorrenza
تصویری از وقوع
تصویر وقوع
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
وقوع
Vorkommen, Auftreten
تصویری از وقوع
تصویر وقوع
دیکشنری فارسی به آلمانی
وقوع
incidentie, gebeurtenis
تصویری از وقوع
تصویر وقوع
دیکشنری فارسی به هلندی
وقوع
частота , виникнення
تصویری از وقوع
تصویر وقوع
دیکشنری فارسی به اوکراینی
وقوع
частота , происшествие
تصویری از وقوع
تصویر وقوع
دیکشنری فارسی به روسی
وقوع
częstość, zdarzenie
تصویری از وقوع
تصویر وقوع
دیکشنری فارسی به لهستانی
وقوع
matukio, tukio
تصویری از وقوع
تصویر وقوع
دیکشنری فارسی به سواحیلی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از وقاع
تصویر وقاع
هم بستر شدن، مجامعت، جماع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نقوع
تصویر نقوع
آنچه در آب بخیسانند، آب گوارا و سرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وقود
تصویر وقود
آتش گیره، هر چیزی که با آن آتش روشن کنند، پوک، مرخ، پرهازه، آفروزه، حطب، وقید، پده، آتش افروز، فروزینه، شیاع، پیفه، افروزه، آتش برگ، پد، هود
فرهنگ فارسی عمید
(وُ)
حقیقی. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
سم تنک و تیز شده از سنگ. (منتهی الارب) (آنندراج) ، شمشیر یا کارد تیزکرده به فسان. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تقوع
تصویر تقوع
خمیده رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وقوعی
تصویر وقوعی
حقیقی
فرهنگ لغت هوشیار
وقوع، حادثه
دیکشنری اردو به فارسی