جدول جو
جدول جو

معنی وقایعنگار - جستجوی لغت در جدول جو

وقایعنگار
وقایعنگارنده. اخبارنویس. (آنندراج). کسی که حوادث و اتفاقات عهد پادشاهی را یادداشت و ضبط کند. خبرنگار. (ناظم الاطباء). واقعه نگار. وقایعنویس
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از وقایع نگار
تصویر وقایع نگار
کسی که حوادث و اخبار را می نویسد
فرهنگ فارسی عمید
(وَ یِ نِ)
شغل و عمل وقایعنگار. شغل و کار وقایعنگار. (ناظم الاطباء). وقایعنویسی
لغت نامه دهخدا
(گُ)
نگارنده و نویسندۀ بدایع، در تداول عامه، بدترکیب. بدصورت. بداخم. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(بَ یِ نِ)
آقا محمدابراهیم نواب پسر آقا محمدمهدی نواب از منشیان و مورخین عهد ناصرالدین شاه. مؤلف مقتل معروف به فیض دموع و مترجم نامۀ امیرالمؤمنین علی (ع) به مالک اشتر و مؤلف کتابی در تاریخ بنام عقداللاّلی. بدایعنگار از نثرنویسان چیره دست دورۀ قاجاریه بود و سبک نثر وی محکم و استوار و قریب به سبک نویسندگان دورۀ سلجوقی است. ترجمه نامۀ علی (ع) به مالک اشتر با مقدمۀ بسیار لطیف در ابتدای کتاب مخزن الانشا بخط میرزارضای کلهر استاد بزرگ نستعلیق نویس دورۀ قاجاریه در تهران بطبع رسیده است. وفات بدایعنگار بتاریخ نیمۀ ماه ربیع الاول 1299 هجری قمری در تهران اتفاق افتاد. (از وفیات معاصرین محمد قزوینی مجلۀ یادگار سال 3 شمارۀ 4 و سبک شناسی بهار ج 3 ص 365)
لغت نامه دهخدا
(رَ بَ)
واقعنویس. اخبارنویس. وقایعنگار. کسی که اخبار را می نویسد. (ناظم الاطباء). خبرنگار
لغت نامه دهخدا
(هَِ رِ وَ یِ نِ)
وقایعنگار قمی. معروف به میرزا محمدطاهر وقایعنگار سلاطین صفویه در اواخر عصر شاه عباس و اوایل عصر شاه سلیمان که وی را سیدعبدالله بن محمد آل ابوشبانۀ بحرانی در قصیدۀ مفصلی مدح کرده است و این قصیده درسلافهالعصر آمده و در آن شاعر اشاره کرده که وی وقایعنگار بوده است چنانکه از این دو شعر مفهوم میشود:
تدیر علینا من کؤس حدیثها
عتیق سلاف راح یسنده الثغر
کما اسندت فی العلم و الحلم و التقی
احادیث من اﷲ ثم له الشکر.
(از الذریعه ج 4 ص 37).
رجوع به الذریعه ج 4 ص 89 و 219 و ج 3 ص 453 و ج 5 174 و 85 شود
لغت نامه دهخدا
شده بند کسی که حوادث و اتفاقات عهد . پادشاهی را یاد داشت و ضبط کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وقایع نگاری
تصویر وقایع نگاری
شده بندی شغل و عمل وقایع نگار
فرهنگ لغت هوشیار