یکی از پنج شهرستان ولایت خداوندگار در ترکیه است و به نام مرکزخود نامیده شده است. از شمال به ارطغرل و از شمال غربی به بروسه و شهرستان قره سی و از جنوب غربی به ولایت آیدین و از شرق به ولایت آنقره محدود است و مساحت آن 18000 کیلومتر مربع است. (از قاموس الاعلام ترکی)
یکی از پنج شهرستان ولایت خداوندگار در ترکیه است و به نام مرکزخود نامیده شده است. از شمال به ارطغرل و از شمال غربی به بروسه و شهرستان قره سی و از جنوب غربی به ولایت آیدین و از شرق به ولایت آنقره محدود است و مساحت آن 18000 کیلومتر مربع است. (از قاموس الاعلام ترکی)
دهی است از دهستان اسحاق آبادبخش قدمگاه شهرستان نیشابور، سکنۀ آن 53 تن. آب آن از قنات. محصول آن غلات و شغل اهالی آنجا زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان اسحاق آبادبخش قدمگاه شهرستان نیشابور، سکنۀ آن 53 تن. آب آن از قنات. محصول آن غلات و شغل اهالی آنجا زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از بخش مرکزی شهرستان میانه، واقع در شش هزارگزی شمال میانه و شش هزارگزی شوسۀ تبریز به میانه. ناحیه ای است کوهستانی و معتدل و دارای 114 تن سکنه. از رود خانه محلی مشروب میشود. محصولاتش غلات، حبوب و بزرک است. اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از بخش مرکزی شهرستان میانه، واقع در شش هزارگزی شمال میانه و شش هزارگزی شوسۀ تبریز به میانه. ناحیه ای است کوهستانی و معتدل و دارای 114 تن سکنه. از رود خانه محلی مشروب میشود. محصولاتش غلات، حبوب و بزرک است. اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی جزو دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان ساوه. آب آن از رود خانه مزدقان و محصول آن غلات و بادام و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
دهی جزو دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان ساوه. آب آن از رود خانه مزدقان و محصول آن غلات و بادام و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
پیروان محمد بن عبدالوهاب. (اقرب الموارد) ، مذهب منسوب به عبدالوهاب. (اقرب الموارد). یکی از فرق اسلامی که در نجد و حوالی آن ظاهر گردید و منسوب است به محمد بن عبدالوهاب. اساس کار این فرقه بر این است که صریح کتاب خدا (قرآن) و سنت پیغمبر را اخذ می کنند و آنچه را در کتاب و سنت نمی یابند بدعت میشمارند. زیارت قبور را منع می کنند و بنای بر روی قبور را حرام می دانند و آنچه را ساخته شده است، ویران می سازند. با برخی عادات نیز مبارزه می کنند، از جمله کشیدن سیگار را حرام میشمارند. قهوه راحرام کرده بودند و سپس آن را مباح دانستند. محمد بن سعود بزرگ خانوادۀ سعودی که از پیروان و طرفداران وهابیه بود با دولت عثمانی جنگید و والی مصر محمدعلی پاشا آنان را به تسلیم واداشت و سپس حجاز و همه صحراء را به سرکردگی عبدالعزیز آل سعود پدر ملک سعود و ملک فیصل به چنگ آوردند (1924م.) ، و همه قبرهای صحابه و تابعین را ویران ساختند. (الموسوعه العربیه المیسره چ قاهره ص 1968). رجوع به محمد بن عبدالوهاب شود
پیروان محمد بن عبدالوهاب. (اقرب الموارد) ، مذهب منسوب به عبدالوهاب. (اقرب الموارد). یکی از فِرَق اسلامی که در نجد و حوالی آن ظاهر گردید و منسوب است به محمد بن عبدالوهاب. اساس کار این فرقه بر این است که صریح کتاب خدا (قرآن) و سنت پیغمبر را اخذ می کنند و آنچه را در کتاب و سنت نمی یابند بدعت میشمارند. زیارت قبور را منع می کنند و بنای بر روی قبور را حرام می دانند و آنچه را ساخته شده است، ویران می سازند. با برخی عادات نیز مبارزه می کنند، از جمله کشیدن سیگار را حرام میشمارند. قهوه راحرام کرده بودند و سپس آن را مباح دانستند. محمد بن سعود بزرگ خانوادۀ سعودی که از پیروان و طرفداران وهابیه بود با دولت عثمانی جنگید و والی مصر محمدعلی پاشا آنان را به تسلیم واداشت و سپس حجاز و همه صحراء را به سرکردگی عبدالعزیز آل سعود پدر ملک سعود و ملک فیصل به چنگ آوردند (1924م.) ، و همه قبرهای صحابه و تابعین را ویران ساختند. (الموسوعه العربیه المیسره چ قاهره ص 1968). رجوع به محمد بن عبدالوهاب شود
نگاه داشتن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) (غیاث اللغات) (آنندراج). وقاء. (اقرب الموارد)، {{اسم مصدر}} حفاظت و حراست و نگهبانی و وقایت. (ناظم الاطباء). محافظت و نگهبانی، {{اسم}} آنچه بدان کتاب را نگاه دارند. (اقرب الموارد). مقوای کتاب. (غیاث اللغات) (آنندراج)، قسمی از چادر ابریشمین یا پنبه ای که زنهای مشرق زمین برسر می اندازند. (ناظم الاطباء). قسمی چادر ابریشمی یاپنبه ای که زنهای مشرق زمین بر روی سر می انداختند و صورت و پایین تر از زانوها را نمی پوشانیدند. معجر زنان. (منتهی الارب) (آنندراج). روبند زنان: ای به کس خویش بر نورده نهاده وآن همه داده به مویه و به وقایه. رودکی. و از وی (گرگان) جامۀ ابریشم سیاه خیزد و وقایه و دیبا و قزین. (حدود العالم ص 143)، پرده. حجاب: ابر از طرف کوه برآمد دو سه پایه از شرم به رخسار فروهشت وقایه. منوچهری. شدبه دادن شتاب ساقی گرم برگرفت از میان وقایۀ شرم. نظامی. رجوع به وقایت شود
نگاه داشتن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) (غیاث اللغات) (آنندراج). وقاء. (اقرب الموارد)، {{اِسمِ مَصدَر}} حفاظت و حراست و نگهبانی و وقایت. (ناظم الاطباء). محافظت و نگهبانی، {{اِسم}} آنچه بدان کتاب را نگاه دارند. (اقرب الموارد). مقوای کتاب. (غیاث اللغات) (آنندراج)، قسمی از چادر ابریشمین یا پنبه ای که زنهای مشرق زمین برسر می اندازند. (ناظم الاطباء). قسمی چادر ابریشمی یاپنبه ای که زنهای مشرق زمین بر روی سر می انداختند و صورت و پایین تر از زانوها را نمی پوشانیدند. معجر زنان. (منتهی الارب) (آنندراج). روبند زنان: ای به کس خویش بر نورده نهاده وآن همه داده به مویه و به وقایه. رودکی. و از وی (گرگان) جامۀ ابریشم سیاه خیزد و وقایه و دیبا و قزین. (حدود العالم ص 143)، پرده. حجاب: ابر از طرف کوه برآمد دو سه پایه از شرم به رخسار فروهشت وقایه. منوچهری. شدبه دادن شتاب ساقی گرم برگرفت از میان وقایۀ شرم. نظامی. رجوع به وقایت شود
وقایه: وقایت در فارسی نگاه داشتن، پناه دادن محافظت نگهبانی، قسمی چادرابریشمی یاپنبه یی که زنهای محترم مشرق زمین برروی سرمی انداختند و صورت و پایین تر از زانوهارا نمی پوشانیدند: (ابراز طرف کوه بر آمد دو سه پایه از شرم بر خسار فرو هشته وقایه) (منوچهری)
وقایه: وقایت در فارسی نگاه داشتن، پناه دادن محافظت نگهبانی، قسمی چادرابریشمی یاپنبه یی که زنهای محترم مشرق زمین برروی سرمی انداختند و صورت و پایین تر از زانوهارا نمی پوشانیدند: (ابراز طرف کوه بر آمد دو سه پایه از شرم بر خسار فرو هشته وقایه) (منوچهری)
پیروان محمد بن عبدالوهاب زاده 1115 فرا رفت که می گفت همگی شاخه های اسلامی کژ راهه رفته و از دین اسلام دور افتاده اند. او سوگند و یاریخواهی از پیامبر (ص) وخاندانش را روا نمی دانست و می گفت که آدمی باید تنها به خدا بیاندیشد و به خدا امید بندد ساختن آرامگاه را بر گور مردگان بت پرستی می دانست و گریستن و موییدن بر مرده را نیز ناروا می شمرد
پیروان محمد بن عبدالوهاب زاده 1115 فرا رفت که می گفت همگی شاخه های اسلامی کژ راهه رفته و از دین اسلام دور افتاده اند. او سوگند و یاریخواهی از پیامبر (ص) وخاندانش را روا نمی دانست و می گفت که آدمی باید تنها به خدا بیاندیشد و به خدا امید بندد ساختن آرامگاه را بر گور مردگان بت پرستی می دانست و گریستن و موییدن بر مرده را نیز ناروا می شمرد