صیغۀ مبالغه است از وثوب. بسیار برجهنده. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). - ابووثاب، کنیه است عقاب و باز شکاری را زیرا که سخت پرواز میکند. رازی گوید ابووثاب آهوست که بسیار جست و خیز دارد. (از اقرب الموارد)
صیغۀ مبالغه است از وثوب. بسیار برجهنده. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). - ابووثاب، کنیه است عقاب و باز شکاری را زیرا که سخت پرواز میکند. رازی گوید ابووثاب آهوست که بسیار جست و خیز دارد. (از اقرب الموارد)
زمینی که آب در آن روان نشود مگر به باران بسیار. رغاث. رجوع به این کلمه شود، زمین نرم فراخ ریگناک. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب). زمین نرم. (مهذب الاسماء)
زمینی که آب در آن روان نشود مگر به باران بسیار. رغاث. رجوع به این کلمه شود، زمین نرم فراخ ریگناک. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب). زمین نرم. (مهذب الاسماء)
دهی است از دهستان مرکزی بخش جویمند شهرستان گناباد، در 6 هزارگزی مشرق گناباد و یک هزارگزی شمال جادۀ بیرجند به گناباد، در جلگۀ گرمسیری واقع است و 2355 تن سکنه دارد، آبش از قنات، محصولش غلات و زعفران، شغل مردمش زراعت است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان مرکزی بخش جویمند شهرستان گناباد، در 6 هزارگزی مشرق گناباد و یک هزارگزی شمال جادۀ بیرجند به گناباد، در جلگۀ گرمسیری واقع است و 2355 تن سکنه دارد، آبش از قنات، محصولش غلات و زعفران، شغل مردمش زراعت است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
یا دوغ آب، دوغ آمیخته با آب، آب دوغ، (یادداشت مؤلف)، هر چیزی که در آن آب ریزند تا همچون دوغ سفید و آبکی گردد، آشی است که از شیر سازند، (فرهنگ فارسی معین)، گچ یا آهک یا سیمان آمیخته با آب بسیاررقیق که بنایان برای پر کردن و گرفتن درزها و لایهای سنگ ها یا آجرها یا کاشی ها و یا موزائیک های فرش شده بر کف حیاط و طاق اتاق و غیره ریزند، گچ یا آهک یا سیمان کم در آبی بسیار گشاده کرده، (یادداشت مؤلف)
یا دوغ آب، دوغ آمیخته با آب، آب دوغ، (یادداشت مؤلف)، هر چیزی که در آن آب ریزند تا همچون دوغ سفید و آبکی گردد، آشی است که از شیر سازند، (فرهنگ فارسی معین)، گچ یا آهک یا سیمان آمیخته با آب بسیاررقیق که بنایان برای پر کردن و گرفتن درزها و لایهای سنگ ها یا آجرها یا کاشی ها و یا موزائیک های فرش شده بر کف حیاط و طاق اتاق و غیره ریزند، گچ یا آهک یا سیمان کم در آبی بسیار گشاده کرده، (یادداشت مؤلف)
جمع واژۀ وغب. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). به معنی جوال و رخت روی، متواضع. فروتن، کشته. به خاک سیاه نشسته: کو آنکه بباددادۀ تست بر خاک ره اوفتادۀ تست. نظامی. و رجوع به افتاده شود
جَمعِ واژۀ وَغْب. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). به معنی جوال و رخت روی، متواضع. فروتن، کشته. به خاک سیاه نشسته: کو آنکه بباددادۀ تست بر خاک ره اوفتادۀ تست. نظامی. و رجوع به افتاده شود
آب دوغ، هر چیزی که در آن آب ریزند تا همچون دوغ سفید و آبکی گردد، آب مخلوط با آهک که بدان دیوارها را رنگ کنند آب آهک دوغ آب. یا دوغاب سیمان آب مخلوط با سیمان که بدیوارها مالند
آب دوغ، هر چیزی که در آن آب ریزند تا همچون دوغ سفید و آبکی گردد، آب مخلوط با آهک که بدان دیوارها را رنگ کنند آب آهک دوغ آب. یا دوغاب سیمان آب مخلوط با سیمان که بدیوارها مالند
بخشنده از فروزگان خدا نیک بخشنده بسیار بخشنده: (تویی وهاب مال و جز تو واهب تویی فعال جود و جز تو فاعل) (منوچهری)، صفتی است ازصفات خدای تعالی: (داری هبت از ایزد وهاب سه نعمت عیش هنی و طبع سخنی و کف واهب) (سوزنی)
بخشنده از فروزگان خدا نیک بخشنده بسیار بخشنده: (تویی وهاب مال و جز تو واهب تویی فعال جود و جز تو فاعل) (منوچهری)، صفتی است ازصفات خدای تعالی: (داری هبت از ایزد وهاب سه نعمت عیش هنی و طبع سخنی و کف واهب) (سوزنی)