- وعب
- راه گشاده، همه را گرفتن
معنی وعب - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
راندن، گادن، شوخی کردن لاغیدن شوخ لاغگوی شوخ لاغگوی
ترس و بیم، فزع
کیپوت سازی، واژگون کردن
تنگدست، درشت بینی
زحمت و رنج و سختی و ماندگی
رشته گلیز
جمع شعبه، شعبه ها بمعنی قبیله بزرگ میباشد
دشوار، تند، ناهموار، ناخوار
رنج، سختی، ماندگی، خستگی
ترس، بیم، فزع، خوف، ترسیدن
بازی کردن، بازی، مزاح، شوخی
بخشیدن چیزی به کسی، بخشیدن، بخشش
پند دادن، نصیحت کردن، پند و اندرز
گشادگی میان دو کوه، دره، راه در کوه، مسیل آب، آبراهه در درون زمین، ناحیه
بز کوهی، در علم زیست شناسی حیوانی علف خوار شبیه آهو با شاخ های بلند و ریش دراز که برای گوشتش شکار می شود، پاژن، پازن
دشوار، سخت، شدید
قوی، نیرومند، بامهابت، باوقار، گران، ناخوشایند، زیاد، بسیار
قوی، نیرومند، بامهابت، باوقار، گران، ناخوشایند، زیاد، بسیار
شعبه ها، بخشهایی از یک فروشگاه، شرکت ها، شاخه های درخت، جمع واژۀ شعبه
بند استخوان، استخوان بندگاه پا و ساق، پاشنۀ پا، شتالنگ، در ریاضیات ریشۀ سوم عدد
فاصلۀ میان انگشت بزرگ و انگشت کوچک دست در حالی که تمام انگشت ها باز باشد، اندازۀ دست، وژه، شبر، پنک، بدست، گدست
مزه، بوی خوش
کاسه گود، تک سخن (ته مطلب) کاسه مغاک بزرگ قدح بزرگ، کاسه ای که یک کس را سیر کند
پاشنه پا، بند استخوان
بازی کردن
پارسی است وژه آسمان را وژه وژه پیمودی همه را گردیدی خبر می دهی که در او نیست (فیه مافیه) بدست در تازی به وجب یا وژه (شبر) گفته می شود ترسو، نادان، مشک، تالاب آبگیر جایزه واحد طول معادل فاصله بین انگشت شست و انگشت کوچک بدست شبر. یا نیم وجب. واحد طول معادل نصف یک وجب
بر جهیدن جهیدگی برجستن جستن، جست جهیدگی
چرک
گودال مغاک چاله گودی، گول کانا، فرومایه
گیاه، رنگه واش در انگلیسی
کنام، میاندنده، اندام، کون
کالای پست به درد نخور، شتر تنومند، سست اندام احمق گول، ناکس فرومایه، دارای بدن ضعیف، جمع اوغاب
پناهگاه، زمین سفت