جدول جو
جدول جو

معنی وعایی - جستجوی لغت در جدول جو

وعایی
(وِ)
وعائی. منسوب به وعاء. آوندی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

درماندن در کار و عاجز گشتن، نیکو و استوار نتوانستن کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، دشوار شدن کار بر کسی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
از جملۀ شعرای سلطان مغفور (سلطان یعقوب خان) است و شخصی صاحب مروت و وفاست. این مطلع از اوست:
جامۀ ماتمیان خلعت نوروز من است
مایۀ بزم و طرب بخت بدآموز من است.
(از مجالس النفایس ص 301)
حسین. مؤلف لغت نامه ای به فارسی است
لغت نامه دهخدا
(وِ)
منسوب به وعاء. آوندی
لغت نامه دهخدا
ریتاکی منسوب به وبا. همه گیر، مربوط بمرض وبا. یا ازمنه وبایی. روزهاو هفته هایی از فصول سال که در آن اوقات بیماریها شیوع دارند. از کلمه وبایی مقصود و بامعنای بیماری معروف نیست بلکه بیماریهای همه گیر میباشد و بنابراین بجیمع بیماریهای ساری و عمومی اطلاق میگردیده. یا هوای وبایی. هوایی است که در طی سال در آن بیماری بیشتر در میان مردم پیدا میشود و همانند امروز که گاهی مثلا گریپ عمومیت پیدا می نماید قدما معتقد بودند که هوایکی از ناقلان و سرایت دهندگان بیماری است بدین ملاحظه اصطلاح هوای وبایی از نظر عمومیت یافتن بیماری در میان مردم بوده نه آنکه مردم مبتلی به وبا شوند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وعائی
تصویر وعائی
آوندی مسنب به وعابه وعا آوندی
فرهنگ لغت هوشیار