جدول جو
جدول جو

معنی وطیسه - جستجوی لغت در جدول جو

وطیسه(وَ سَ)
سختی کار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). وطیس
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ویسه
تصویر ویسه
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر پیران سپهسالار پشنگ فرمانروای توران
فرهنگ نامهای ایرانی
(فِطْ طی سَ)
بینی خوک، بینی خوک و گرداگرد آن، لب مردم، لفج هرجانور ذی خف، خرطوم ددان. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به فرطیسه و فرطوسه شود
لغت نامه دهخدا
(وَ سَ)
ملخ بریان کردۀ کوفتۀ به روغن یا چربش آمیخته. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(وَ ءَ)
نوعی از طعام که به شیر و خرمای خسته برآورده ترتیب دهند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) ، کشک شکرآمیخته. (ناظم الاطباء). پینو شکرآمیخته. (منتهی الارب) ، جوال که در وی گوشت خشک و نان کاک دارند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). غراره. (مهذب الاسماء). حدیث: اخرج ثلاث اکل من وطیئه، ای ثلاث قرص من غراره. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(وَ دَ)
واحد وطائد. (ناظم الاطباء). قواعد و بنیان. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(وَ سَ)
ملحفه وریسه، رنگ کرده با ورس. (از ناظم اطباء). مؤنث وریس. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به وریس شود
لغت نامه دهخدا
(وَ)
تنور آهنین. (مهذب الاسماء). تنور آهنین، یا عام است. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). ج، وطایس. (مهذب الاسماء) ، سختی کار. (ناظم الاطباء). وطیسه. گویند: الاّن حمی الوطیس،یعنی در این هنگام سخت شد حرب و جنگ و نایرۀ قتال بالا گرفت. (منتهی الارب) (انساب سمعانی) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
دهی است مرکز دهستان ویسۀ بخش مریوان شهرستان سنندج. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(سَ / سِ)
نام پدر پیران سرلشکر افراسیاب. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
وطیئه در فارسی: شیر و خرما، فرنی، کشک و شکر نوعی طعام که از شیر و خرمای هسته بر آورده ترتیب دهند، کشک با شکر آمیخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وطیده
تصویر وطیده
مونث وطید: دیگپایه، ستون در ساختمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طیسه
تصویر طیسه
پارسی است تیسه بستر بالین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وطیس
تصویر وطیس
تنور، جنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وطیئه
تصویر وطیئه
((وَ ئِ یا ئَ))
نوعی طعام که از شیر و خرمای هسته برآورده ترتیب دهند، کشک با شکر آمیخته
فرهنگ فارسی معین